باسمه تعالی

شرحی از تجارب مدیریّتی در سازمان بهزیستی کشور

   آذرماه 1402

در ایام با سعادت ولادت امام علی ع پدر مهربان همۀ ایتام جهان یادداشتهای مختصر و گزارش‌گونه از شرح‌حال و نحوه ورود به فعّالیت مدیریّتی و طرح‌های اجرا شده در آن دوران از زندگیِ خودم را که به اختصار نقل نموده‌ام تقدیم می‌نمایم:

1) در مقام مقدّمه لازم به ذکر می‌دانم که بنده متولّد مردادماه 1331در تهران، اصالتاً یزدی هستم. تحصیلات دانشگاهیِ خود را در خارج از کشور گذراندم. به مدّت 7 سال در کشور اسپانیا به کارآموزشیِ مستقیم با کودکان دچار مشکلات یادگیری و رفتاری مشغول بوده‌ام و درعین انجام طرّاحی‌های آموزشی و تحقیقات، به آموزش آموزگاران نیز اشتغال داشته‌ام. در چهار سال تحصیل کارشناسیِ ارشد و دکتری در کشور انگلستان حضور میدانی در مدارس داشتم و در اجرای پروژۀ دکتری که موضوع آن تدوین رویکردی نوین ( و مبتنی بر نظریّۀ «خودسازماندهی») در توان‌بخشی کودکان با مشکلات رفتاری و یادگیری بوده است، دوسال حضور نسبتاً دائمی در یک مدرسۀ شبانه‌روزیِ ویژۀ کودکان با مشکلات حادِ رفتاری و کار مستقیم با کودکان و کادر مدرسه را تجربه کرده‌ام. 

در بازگشت به ایران در سال 1373 و در سال‌های تدریس در دو دانشگاه علوم بهزیستی و سپس دانشگاه یزد (که در سال 1396 از آن بازنشست شدم) و امروزه نیز توجّه ویژه‌ام معطوف به کارِ درمانیِ مستقیم با کودکان دچار مشکلات یادگیری و خانواده‌های آنها و همچنین فعّالیّت درجهت حمایت از کودکان محروم و بومی‌سازیِ دفاع از حقوق آنان بوده‌ است. چندین ماه پس از استخدام در گروه روان‌شناسیِ دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی (آذرماه 1373) در هفته دوبار و به‌صورت داوطلبانه در دو مرکز شبانه‌روزی (پسران بی‌سرپرست مقطع ابتدایی و دختران معلول) حاضر می‌شدم و کاربرد روش آموزشیِ ابداعی در مقطع دکتری را در محیط ایران و سوادآموزیِ کودکان به زبان فارسی بررسی می‌نمودم. در این مسیر، آغاز به شناخت از شرایط سخت و غیرقابلِ تداوم در این مراکز نمودم و در همین رابطه روش مداخلۀ ابداعیِ خود را در قالب مقاله‌ای به همایش بین‌المللی آموزش استثنایی در منچستر در سال 1376 ارائه کردم. تحلیل و مداخلۀ محدود بنده در بهبود شرایط کودکانِ مقیم مراکز شبانه‌روزی، نظر مدیریّت وقت سازمان بهزیستی کشور (جناب آقای دکتر جزایری) را جلب نمود و با نظر ایشان و مدیریّت دانشگاه علوم بهزیستی کارگاهی با حضور معاونین سازمان و مدیران و معاونین استان تهران، با موضوع «وضعیّت شبانه‌روزی‌ها» در دانشگاه علوم بهزیستی با مسئولیّت و تسهیلگریِ بنده اجرا گردید. مسئولین سازمان خواستار همکاری مدیریّت استان تهران با بنده در حوزۀ «بهبود وضعیّت شبانه‌روزی‌ها» شدند. درپیِ این کارگاه، یک طرح مقدّماتی برای اجرا در شبانه‌روزی‌های شمال تهران (در قالب طرح «اقدام‌پژوهی») تصویب گردیده و آغاز به‌کار نمود. با تغییرات در مدیریّت سازمان و آغاز به‌کار جناب آقای دکتر انصاری به‌عنوان ریاست سازمان بهزیستی و معاونت اجتماعیِ ایشان جناب دکتر طالبی از بنده دعوت شد تا با هدف کمک به اصلاح وضعیّت شبانه‌روزی‌ها به حوزۀ مدیریّت سازمان بپیوندم. اصرار ارزشمند جناب آقای دکتر انصاری بر انجام اصلاحات اساسی در بخش کودکان بی‌سرپرست زمینۀ مساعدی برای ارائۀ ایده‌ها و طرح‌های جامعِ اصلاحی در این زمینه فراهم نموده بود. بنده که نه تجربۀ اجرایی چندانی داشتم و فقط 4 سال از حضورم در کشور (پس از پایان تحصیلات دانشگاهی) می‌گذشت، در برابر پذیرش مسئولیّت اجرایی مقاومت سرسختانه داشتم تا با اصرار جناب دکتر جغتایی (ریاست وقت دانشگاه) و جناب دکتر طالبی و در سال 1377 و به‌خیال خودم «برای چندین ماه» همکاری مدیریّتی را پذیرفتم. این «چندین ماه» به 5 سال مسئولیّت کشوریِ مدیریّت بخش کودکان بی‌سرپرست انجامید که در نهایت با استعفای بنده جهت بازگشت به دانشگاه در سال 1383 پایان یافت. 

از لحاظ اقدامات پژوهشی در حوزه‌های کاربردیِ نظام رفاه اجتماعی سه طرح ملّی را هدایت و به‌سرانجام رسانیدم:

الف) طرح پژوهشیِ «طراحی و به‌کارگیریِ ضوابط کارِ تیمی در مراقبت شبانه‌روزی» با دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی. 

ب) طرح پژوهشی با عنوان «ارزیابی از طرح‌های کودکان خیابانی»، به‌سفارش وزارت کشور و صندوق بین‌المللی کودکان (یونیسف).

ج) طرح پژوهشیِ «طراحیِ الگوی رفاه و حمایت اجتماعیِ محلّه» که در همکاری با «پژوهشکدۀ علوم بهزیستی و توان‌بخشی» عمدتاً در یزد انجام شد و گزارش آن در بهمن‌ماه 1386 به‌پایان رسید.

علاوه بر موارد بالا، در سال 1385 از بنده دعوت به‌عمل آمد تا در کمیتۀ علمی برای تهیّۀ سند سازمان ملل متحد در حمایت از کودکان بی‌سرپرست شرکت کنم. اینجانب از جمله چند عضو منتخب از کشورهای اسلامی بودم. این سند (که شکل راهنمای عمل دارد) در سال 2009 به تصویب مجمع عمومیِ سازمان ملل رسید و به‌کشورهای جهان ابلاغ شده و به غالب زبان‌های زندۀ دنیا ترجمه شده است. متأسّفانه علیرغم تذکّر مکرّرِ اینجانب به مسئولین سازمان، این سند که کاملاً کاربردی است، هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده است. ترجمۀ خود بنده وجود دارد که انشاالله چاپ خواهد شد. البته چاپ آن توسط سازمان می‌توانست کمکی به همۀ کشورهای فارسی زبان و همجوار باشد. 

2)  در سال 1377وضعیّت کودکان بی‌سرپرست در کشور اصلاً خوب نبود و شاید نرم‌ترین کلمه برای توصیف آن «اسفبار» باشد. ظرفیّت کم (80 مرکز دولتی و تعداد انگشت‌شمار مراکز بزرگ اردوگاهیِ وابسته به نهادهایی همچوم هلال‌احمر، اوقاف و خیرّیه‌ها) دولتی‌ها با میانگین تعدادِ 60 کودک در هر مرکز و دیگر مراکز عمدتاً بزرگ و حتّی با تعداد 300 کودک ونوجوان (اوقاف کرمان) معمولاً با کار تخصّصی و مددکاریِ ضعیف کودکان و نوجوانان را بلندمدّت نگهداری می‌کردند و با ظرفیت پایینِ پذیرش مجبور به عدم پذیرش بسیاری از کودکان بودند که نتیجۀ آن آسیب بسیار جدّی به‌بسیاری از کودکان بود. وضعیّت غیراستاندارد تقریباً در همۀ زمینه‌ها (از نیروی انسانی (ناکافی و با سطح تحصیلات و آموزش‌های کاملاً غیرقابل قبول)، تا تغذیۀ و شرایط تحصیلیِ نامناسب، مدیریّت‌های فردی و مستبدّانه، رواج روش‌های تربیتیِ غلط و ازجمله بدرفتاری‌های جسمی و روحی، گسترش فضای مؤسّسه‌ای و بروز همۀ عواقب ناگوار آن در سلامت جسمی و روحیِ کودکان و نیروی انسانی، فضای اردوگاهیِ حاکم بر مراکز و بدرفتاری‌های موجود) به حدّی جدّی بود که گزارش فرارهای مکرّر و آسیب‌های وارده به کودکان و رسیدن این گزارش‌ها به مجلس نگرانی شدید در مسئولین سازمان و نظام ایجاد نموده بود. 

هرچند سازمان بهزیستی خدمات به این کودکان را ازجمله افتخارات خود می‌دانست و در تبلیغات خود از آنها نهایت استفاده را می‌برد ولی این بخش به حوزه‌ای «رها‌شده» و به‌قول بسیاری از مدیران و کارکنان به «تبعیدگاه پرسنل» تبدیل شده بود. توسعۀ «نگرش مؤسّسه‌ای» در مدیران و برنامه‌ریزان به جایی رسیده بود که با فشار مسئولین سازمان، 10 طرح ملّی با هزینه‌های چند صد میلیونی (آن زمان) و ظرفیّت 300 نفر برای هر طرح در استان‎‌های مختلف دردست ساخت بود. کار علمی و پژوهشی، ارتباط با دانشگاه‌ها و ارتقای محتوای آموزشی برای پرسنل تقریباً به صفر رسیده بود.

3) اصلاح این وضعیّتِ غیرقابلِ‌قبول برای کشور و نظام یک تکلیف بزرگ و دشوار را پیشِ‌روی هر کارشناس و مدیر قرار می‌داد. اوّلین شرط ورود برای ایجاد هرگونه تغییر و بهبود، «نگاه نظام‌مند» (سیستمی) به مسئله بود. هرچند مدیرّیتِ وقت سازمان و معاونت اجتماعی، قویّاً از تلاش برای ایجاد تغییر حمایت می‌کردند ولی شرایط عمومیِ تشکیلاتیِ سازمان چندان مساعد نبود. درحالی که قلب سازمان (یا هرسازمان رفاه اجتماعی در هرکجای جهان) را «برنامۀ خانواده» تشکیل می‌دهد، سازمان ضعیف‌ترین مدیریّت‌ها را در این حوزه تجربه کرده بود. به‌گونه‌ای که در یک فرآیند تاریخیِ چندین ساله، نه‌فقط نهادهای حمایتی بسیار مهم همچون «کمیتۀ امداد امام خمینی ره» و «بنیاد شهدا و ایثارگران» از آن جدا شده‌ بودند (این جداشدن‌های ناشی از ناکارآمدی مدیریّتی و ضعف علمی تا به امروز هم با جداشدنِ بخش مهدهای کودک در سال 1399 ادامه دارد) بلکه به جدا شدن غیرعلمیِ بخش توان‌بخشی از برنامۀ خانواده در درون سازمان (در قالب معاونت فعّال توان‌بخشی) و به‌دنبالِ آن، شکل‌گیریِ معاونت پرجنب‌و‌جوش (ولی با کمال تأسّف بریده از بافت مرکزیِ «حمایت از خانواده»)، جایگاه معاونت اجتماعی در سازمان را به معاونتی ضعیف و «مشکل‌دار» تبدیل نموده بود. این شرایط مقدّمۀ از‌هم‌پاشیدنِ رویکرد تلفیقی و محلّه‌محور در پایه‌های سازمان را فراهم آورد. «مرکز محوری» در سازمان و در هر سه معاونت رواج یافت و رشد گرایش‌‌های دیوان‌سالارانه (بوروکراتیک) مدیریّت‌های ستادی و استانی و مراکز اجرایی نوعی زا جدایی از مردم و از محرومین را موجب گردید.

برنامۀ حمایت از کودکان بی‌سرپرست و همچنین برنامۀ مرتبط با کودکان زیر 6 سال (محدود شده به خدمات «مهدهای کودک») زیر پرچم «دفتر زنان و خانواده» اداره می‌شد. با حضور مدیریّت و معاونت جدید در سازمان، تصمیم به مستقل‌نمودنِ مدیریّت «کودکان بی‌سرپرست» (درقالب دفتر امور شبه‌خانواده) گرفته شد. با تغییر برنامه‌های معاونت اجتماعی، برنامه‌های حوزۀ کودکان هرچند فعّال‌تر، امّا تکّه‌تکّه شد و فرصت برنامه‌ریزیِ جامع و پیشگیرانه برای کودکان و نوجوانان کشور بازهم دور از دسترس قرار گرفت. این ضایعه، امکان برنامه‌ریزیِ پیشگیرانه برای کودکان بی‌سرپرست را هم به آینده‌ای نامعلوم موکول کرد. «کودکان معلولِ بی‌سرپرست» همچنان در پوشش معاونت توان‌بخشی باقی می‌ماندند، برنامۀ حمایت از کودکان خیابانی (پدیدۀ نسبتاً نوظهور اجتماعی سال‌های 1370) به دفتر «آسیب‌دیدگان اجتماعی» سپرده شد. هرچند برنامه‌های حوزۀ زنان در این دوره فعّال‌تر گردید امّا سازمان موفّق به توسعۀ مدیریّت بخش خانواده و تقویت ارتباط حیاتیِ آن با بخش‌های مختلف مرتبط با کودکان و آسیب‌دیدگان اجتماعی و خانواده‌های معلولین نگردید. برنامۀ دفتر جدیدالتأسیس «کودکان و نوجوانان» عمدتاً به «مهدهای کودک» محدود گردید و این دفتر «آموزش فرزندپروری به خانواده کودکان زیر شش سال» (که بخش عمدۀ برنامۀ رفاه کودکان در دیگر کشورها را تشکیل می‌دهد) را متأسّفانه برعهده نگرفت و با اقدام به خصوصی‌سازیِ همۀ مهدهایِ کودک (بدون پیش‌بینیِ هرگونه حمایت از خانواده‌های محروم برای مراقبت روزانه از فرزندانِ آنها)، مهدهای کودک را به حوزۀ «خدمت به کودکان اقشار نسبتاً مرفّه و در محلّه‌های بالاشهر در کشور» تبدیل نمود (مهدهایی که در جوامع سرمایه‌داری که فروپاشیِ خانواده و اشتغال مادران را تجربه می‌کردند عمدتاً برای کودکان اقشار زحمتکش و پیشگیری از آسیب به کودکان پیش‌بینی شده بود) و درواقع از اهداف عدالت‌محورانۀ خدمت به کودکانِ محروم فاصله گرفت. عدم ورود معاونت اجتماعی به «آموزش خانواده» و پیشگیری از آسیب‌ها و عدم تقویت برنامه‌های حمایت از خانواده (برنامه‌ای که قسمت عمده‌ای از آن در تصمیمات غیرعلمی و یا به‌جهت مدیریت ناکارآمد سازمان، به کمیتۀ امداد امام خمینی ره سپرده شده بود) نه‌فقط طرح‌های رنگارنگ «حمایت از آسیب‌دیدگان اجتماعی» را ابتر و کم‌اثر نمود، تقویت زمینه‌های پیشگیری از رشد پدیدۀ بی‌سرپرستی را به‌تأخیر انداخت. جداییِ غیرطبیعیِ معاونت پیشگیری، مانع بزرگ دیگری در برابر توسعۀ دیدگاه پیشگیرانه در امور کلیدیِ مرتبط با «حمایت از خانوده» و زمینه‌ساز نوعی عقب‌گرد در نگاه محلۀه‌محور و مبتنی‌بر جامعه بود. بدین ترتیب برنامه‌های معاونت اجتماعی همچنان در قالبی غیرعلمی، عمدتاً «مرکز‌محور» و محدود شده به «خدمت‌دهی» محصور باقی ماند و ورود به رویکرد تلفیقی، نظام‌مند و برمبنایِ «سه‌سطح پیشگیری» برای مجموعۀ سازمان هم ناممکن گردید. نمونۀ پی‌آمد برنامۀ جدامانده از «رویکرد پیشگیری و مبتنی‌بر‌خانواده» را می‌توان در پایداری رویکرد «سنتی» (و مطرور درسطح جهانی) در بخش کودکان خیابانی مشاهده نمود که همچنان عمدتاً زیر سلطۀ نگاه ناکارآمد «جمع‌آوریِ کودکان» طرّاحی گردیده و همچنان ناموفّق و گسسته از اقدامات جدّیِ پیشگیرانه عمل می‌کند (علیرغم سفر اینجانب و دیگر مدیران بخش‌های مرتبط کشور به هندوستان با کمک یونیسف در سال 1378؟ جهت استفاده از تجارب گستردۀ نظام رفاه اجتماعیِ آن کشور در حوزۀ کودکان خیابانی و گزارش مبسوط این سفر). 

4) مطالعات ما نشان می‌داد که کشورهای موفّق در بهبود شرایط بخش کودکان بی‌سرپرست همه از تقویت شدید برنامه‌های پیشگیرانه شروع نموده بودند. این کشورها موفّق شده بودند تا در دهۀ‌های 1970 و 1980 میلادی نه‌فقط رشد ورودی کودکان بی‌سرپرست به نظام رفاه و خدمات اجتماعی را متوقف کنند بلکه این ورودی را به‌نحو چشمگیری کاهش دهند. با ساختار موجود (تشریح‌شده در بالا)، برنامه‌ریزی در سطوح اول و دوّم پیشگیری دچار سردرگمی و تقریباً ناممکن بود و در سازمان‌ها و نهادهای مختلف و بدون هدف مرتبط با «بی‌سرپرستی» به اشکال نسبتاً پراکنده و ناکارآمد دنبال می‌شد. لذا، رویارویی با شرایط موجود باید به «ساماندهی نحوه و شکل خدمات» محدود می‌شد. از این منظر و بدون تکیه بر برنامه‌هایِ پیشگیرانه نتایج هرگونه ساماندهی می‌توانست موقّتی و شکننده باشند. در ورود به «ساماندهی و اصلاحِ شکل خدمات»، موضوع «گسترش نگاهِ مؤسّسه‌ای» مشکل اصلی را تشکیل می‌داد. مشکلی که تلخیِ نتایج شوم آن در سطح جهان تجربه، نقد و طرد شده بود. الگوی مؤسِسه‌ای درجوامع اسلامی ریشه نداشته و منشأ آن را می‌توان در خدمات اولیّۀ خیرخواهانه در کلیساها و دیرهای مسیحی در اروپای سرمایه‌داری جستجو نمود. علیرغم برخی تلاش‌های دلسوزانۀ بعد از انقلاب اسلامی جهت نقد این رویکرد و ارائۀ الگوهایِ جایگزینِ «زندگیِ مؤسّسه‌ای»، پراکندگی و ضعف در برنامه‌ریزی‌ها و عدم فعّالیّت و کمک دانشگاه، موجب رشد قارچ‌گونه و خارج‌از‌کنترلِ نگاه مؤسّسه‌ای در بخش کودکان بی‌سرپرست کشور در بهزیستی و خارج از آن و حتّی در بخش توان‌بخشی و مؤسّسات گاهاً بانفوذ وابسته به آن (که این نگاه فاجعه‌بار و غیرانسانی هنوز هم دربخش توان‌بخشی به قوّت وجود دارد) گردیده بود. نگاه «نظام‌مند» به مشکلات درهم‌تنیدۀ بخش کودکان بی‌سرپرست «مقابله با رویکرد و الگوی نگهداریِ مؤسّسه‌ای/اردوگاهی» را به‌عنوان و ظیفۀ اصلی و مرکزی مطرح می‌نمود.

5) این مهم در شرایطی باید محقّق می‌شد که کار علمی در این زمینه در دانشگاه‌های کشور نزدیک به صفر بود. تقریباً هیچ منبع تحقیقاتیِ موثّق و قابل تکیه در داخل کشور وجود نداشت و هیچیک از دانشگاه‌های کشور ورود جدّی به مباحث این حوزه ننموده بودند. نقطۀ هرچند ضعیف و نامنظّم امّا امیدبخش، برخی تلاش‌های ارزشمند دهۀ 1360 در مقابله با رویکرد مؤسّسه‌ای بود که آثار فرهنگیِ آن در داخل سازمان و در بخش‌هایی از بدنۀ کارشناسیِ آن هنوز وجود داشت. ایجاد آگاهی و حسّاسیّت در طرد رویکرد «مؤسّسه‌ای» باید به‌انجام می‌رسید و به‌صورتی مستمر و بلندمدّت ادامه می‌یافت. برنامه‌ریزی‌های اجرایی در بستر فرهنگ «مؤسّسه‌زدایی» و متناسب با آن باید تدوین و اجرایی می‌شدند. در همین راستا و با ادامۀ مطالعۀ میدانی و کسب اطلاعات جامع‌تر از ابعاد مختلفِ شرایط حاکم بر بخش، تصمیمی مبتنی‌بر تدوین برنامه‌ای جامع جهت «ساماندهیِ بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست» اتّخاذ گردید که با استقبالِ مدیریّت و معاونت سازمان مواجه شد. این برنامۀ جامع، در قالب برنامه‌های اجراییِ متعدد تدوین و به موقع اجرا گذاشته شد. 5 سال زحمات شبانه‌روزی که از شکل‌دهیِ بدنۀ کارشناسیِ «دفتر امور شبه‌خانواده» و ایجاد حداقل تشکیلات استانی آغاز گردید، به فضل الهی به تغییرات قابل‌توجّه در وضعیّت بخش و ظرفیّت کشور در مواجهۀ با مشکلات بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست انجامید که موارد زیر از آن جمله‌اند:

 

- استقرار مدیریّت واحد بر بخش کودکان بی‌سرپرست در کشور،

- فرهنگ‌سازی و نقد گستردۀ رویکرد نگهداریِ مؤسّسه‌ای و پیشرفت نسبتاً خوب در مؤسّسه‌زدایی در بخش مراقبت از کودکان بی‌سرپرست،

- ساماندهیِ نظام پذیرش و افزایش ظرفیّت آن،

- ساماندهیِ نظام «انتقال به خانواده و جامعه» (ترخیص) و افزایش توانمندی و ظرفیّت زندگی مستقلِ فرزندان،

- افزایش ظرفیّت کار کارشناسی به‌ویژه در حوزه‌های مددکاری و روان‌شناسی، 

- ساماندهی نظام مراقبت در خانوادۀ جایگزین، افزایش ظرفیّت و نظارت بر آن،

- افزایش چندین و چند درصدی ظرفیّتِ «مشارکت اجتماعی» در مراقبتِ باکیفیّت از کودکان و هدایت و نظارت بر آن، دستیابی به تشکیل بیش از 300 «خانه کودک ونوجوان» در سراسر کشور،

- تهیّه و بازنویسیِ همۀ دستورالعمل‌های بخش و تدوین دستورالعمل‌های جدید،

- گام‌برداشتن درجهت مؤسّسه‌زدایی «انتقالِ همراه با حمایت» تعداد قابل‌توجّهی از کودکان و نوجوانان مقیم مراکز شبانه‌روزی به دامان خانواده، بستگان و خانوادۀ جایگزین، کاهش چشمگیر میانگین مدّت اقامت در مراکز شبانه‌روزی،

- گام برداشتن در جهت مؤسّسه‌زدایی با تغییر هویّت، فرهنگ و کیفیّت خدمات در مراقبت شبانه‌روزی با تشکیل خانه‌های کوچکِ کودکان و نوجوانان در سراسر کشور، تبعیّتِ مؤثّر خیریّه‌ها و اوقاف در تمامی برنامه‌های مؤسّسه‌زدایی و پذیرش استانداردها و نظارت سازمان از طرف آنها،

- کوچک‌سازی و ارتقاء کیفیّت خدمات در شیرخوارگاه‌ها و کاهش مرگ و میر و ارتقاء سلامت جسمی و روانی کودکان خردسال در آنها،

- درجۀ قابل‌توجّه از ساماندهی و رفع تبعیض و رانت در امر فرزندخواندگی، ارتقاء کیفیّت فرآیند و نظارت بر انتقال موفّق، انتقال قانونیِ شیرخوارگان تحت حمایت هلال احمر در چندین استان کشور به سازمان بهزیستی،

- افزایش قابل‌توجّه سطح تحصیلات، تخصص و رضایتمندی کادر مدیریّتی و خدماتِ کارشناسی و تربیتی در «خانه‌های کودکان و نوجوانان» و در کارشناسان ناظر در استان‌ها و شهرستان‌ها،

- کاهش بسیار چشمگیر بدرفتاری با کودکان ونوجوانان تحت مراقبت، افزایش حرمت، عزّت و شخصیّت آنها،

- افزایش چشمگیر رضایتمندی کودکان و نوجوانان و جوانان منتقل‌شده به زندگی مستقل با مشارکت فعّال آنان در همۀ فرآیندهای مدیریّت و تصمیم‌گیری در امور زندگی خودشان و تشکیل «خانه‌های مسستقل فرزندان» برای آماده‌سازی نوجوانان قبل از انتقال به زندگیِ مستقل،

- شامل‌سازیِ تعداد قابل‌توجّه از «کودکان بی‌سرپرست معلول» در خانه‌های کودکان و نوجوانان درکنار دیگر کودکان به‌عنوان اوّلین گام درجهت رفع جداسازی آنان از دیگر کودکان،

- ایجاد تعداد قابل‌توجّه خانه‌های تخصّصی برای مراقبت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و مبتلا به مشکلات رفتاری تحت عنوان «خانه‌های تربیتی»،

- شناسایی و انتقال 800 کودک مقیم زندان‌ها (در کنار مادرشان) و در شرایط خطرناک و انتقال آنها به شیرخوارگاه‌ها و یا ایجاد واحدهای کوچک مراقبت از شیرخوارانِ زیر دوسال در زندان با هدف پیشگیری از جدایی آنها از مادران،

- تقویت مطالعاتِ علمی در حوزۀ کودکان بی‌سرپرست، ارتباط با دانشگاه‌های کشور، تشکیل اوّلین و تنها همایش علمی در این حوزه در کشور، حمایت از اجرای موفّق تعداد زیادی پایان‌نامه‌های سطوح کارشناسیِ ارشد مرتبط با موضوعات تربیتی، روان‌شناختی، سلامت، معماری، جامعه‌شناختی، ... تشکیل و خدمت‌دهیِ «مرکز منابع و اطلاعات مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»،

- علاوه بر موفقیّت در بهبود سلامت جسمی و روانی و رشد کودکان و نوجوانان، پیشرفت قابل‌توجّه در امور فرهنگی و تربیتی همراه با دست‌آوردهای ارزشمند در حوزۀ تربیت و تهذیب آنها. 

- ایجاد خانه‌های کودکان برای برادران و خواهرانِ اهل تسنن در بخش‌هایی از کشور و فعّالیّت‌های خوب فرهنگیِ آنها.

 

 

6) در این قسمت به سرفصل گروهی از طرح‌های اجراییِ کلیدی و سپس توضیح مختصر در مورد آنها می‌پردازیم:

· طرح «ساماندهیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»،

· طرح «پیشگیری از بدرفتاری با کودکان در مراقبت شبانه‌روزی»،

· طرح «کارِ تیمی در مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»،

· طرح «مشارکت کودکان و نوجوانان تحت مراقبت»،

· طرح «شامل‌سازیِ کودکان معلول»،

· طرح ایجاد «مرکز منابع و اطلاع‌رسانیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»،

· برگزاریِ «اوّلین همایش علمیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»،

· طرح «ساماندهیِ کودکان خردسال مقیم زندان‌ها»،

· طرح ایجاد «خانه‌های تربیتیِ کودکان و نوجوانان»،

· طرح «پیشگیری از جدایی خواهران و برادران در مراقبت شبانه‌روزی»،

· طرح ایجاد «خانه‌های مستقل فرزندان»،

· طرح «توانمندسازیِ فرزندانِ ترخیص‌شده».

 

 

· طرح ساماندهیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان

وضعیّت بسیار به‌هم‌ریختۀ بخش امور کودکان بی‌سرپرست نیاز عاجل به یک ساماندهیِ عمومی و همه‌جانبه داشت. از انحراف در سیاست‌گزاریِ عمومی (حاکمیّت رویکرد نگهداریِ «مؤسّسه‌ای/اردوگاهی») تا گسستگی از بخش خانواده و پیشگیری، ظرفیّت پایین پذیرش و ضعف در همۀ فرآیندهای انتقال به خانواده و جامعه (ترخیص)، مشکلات عدیده در ساختار نظارتی، مشکلات و ضعف مزمن در همۀ سطوح نیروی انسانی، سطح بسیار نازلِ آموزش نیروی انسانی، گزارش‌های روزمرّه از بدرفتاری و حتّی فرار کودکان از مراکز شبانه‌روزی، مشکلات بسیار حاد در بخش فرزندان «ترخیص‌شده» و آسیب‌های عمیق که دچارش بودند، ورود بی‌رویّۀ برخی نهادها و «نظارت ناپذیریِ» آنها و برخی مؤسّسات خیریّه، وضعیّت بسیار نابهنجارِ کودکان بی‌سرپرستِ معلول در شبانه‌روزی‌های بخش توان‌بخشی، وجود تبعیض، رانت و مشکلات متعدّد در بخش «فرزندخواندگی»، ... تصویری پیچیده و به‌دور از شأن نظام و انقلاب را به‌نمایش گذاشته بودند. لذا ورود به نوعی «ساماندهیِ جامع» و نشأت‌گرفته از نگاهی نظام‌مند (سیستماتیک) گزینه‌ای گریزناپذیر بود. 

وظیفۀ اصلیِ بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست تأمین سرپرستیِ جایگزین و مناسب برای کودکانی است که به‌جهت فوت، عدم حضور و یا عدم صلاحیّتِ والدین از سرپرستیِ والدین خود محروم شده‌اند. در سنّت اسلامی و در روایت‌های معتبرِ فراوان از زندگی ائمّۀ اطهار و همچنین در سنّت‌های رایج در کشورهای اسلامی (کفالت، دایۀ‌رضاعی و ...)، این کودکان به بستگان صاحب‌صلاحیّت و یا خانواده‌های جایگزین تحویل می‌گردیدند تا با رعایت حقوقِ آنان، در فضای طبیعیِ خانواده تحت مراقبت و پرورش قرار گیرند. بررسی‌های دفتر امور شبه‌خانواده نشان داد که نظام حمایت از کودکان بی‌سرپرست عمدتاً مسیر مراقبت از کودکان در «مراکز شبانه‌روزی» را در پیش گرفته بود. این رویکردِ غیراسلامی و وارداتی (نگهداریِ کودک در محیط غیرطبیعیِ خانواده و در مراکز شبانه‌روزی به رویکرد «مؤسّسه‌ای» و یا «اردوگاهی» معروف شده است) در دیگر کشورها هم موجب آسیب گسترده به کودکان شده و در 50 سال گذشته درجهان مورد نقد عمیق قرار گرفته است. 

درحالی که برنامه‌ای همه‌جانبه برای رویارویی با مشکلات مورد نیاز بود، لیکن «مؤسّسه‌زدایی» محور و ستون فعّالیّت‌های تحوّلی را تشکیل می‌داد. ایجاد جریان قویِ «مؤسّسه‌زدایی»، تحوّل در همۀ ابعاد «پذیرش»، «مراقبت» و «ترخیص» را دربر می‌گرفت. مجموعه راهبردهای اتّخاذشده برای برنامۀ ساماندهی سه محور زیر را شامل می‌شد:

 الف) پیشگیری و تقویت نظام مراقبت در خانواده و خانوادۀ جایگزین و «ترخیص»،

ب) کاهش میانگین مدّت اقامت کودکان و نوجوانان در مراکز شبانه‌روزی، کوچک‌سازیِ این مراکز و تغییر فضای حاکم بر آنها به فضایی شبیه‌ به خانواده،

ج) اصلاح دستورالعمل‌ها، ضوابط و استانداردها و اِعمال مقتدرانۀ آنها بر کلِ نظام حمایت از کودکان بی‌سرپرست.

 

ورود به این سه محور و انجام تغییراتِ سنگین، نیازمند سازماندهی و حمایت قوی در سطوح مختلف سازمانی بود. با حمایت و ابلاغ کتبیِ ریاست محترم سازمان و معاونت محترم امور اجتماعی یک «ستاد ساماندهیِ کشوری» متشکّل از:

- معاونت امور اجتماعیِ سازمان، 

- مدیر کل دفتر امور شبه خانواده، 

- معاونت پشتیبانی، 

- مدیر کل دفتر حقوقی،  

تشکیل و با اختیارات کامل از طرف ریاست سازمان اقدام به بررسی، تصویب، ابلاغ و پایش اجرای مصوّبات ستاد در استان‌هایِ کشور نمود. این ستاد موظف بود با تشکیل جلسات منظّم، پیشبرد اجراییِ طرح ساماندهی را مدیریّت و نتایج را به ریاست سازمان گزارش نماید.

همچنین و با حکم ریاست سازمان، ستادهای استانی متشکّل از افراد زیر تشکیل و مأمور گردیدند تا تحت مدیریّت ستاد کشوری به اجرای برنامه‌های ابلاغی توسّط ستاد کشوری پرداخته و نتایج را به‌طور منظّم گزارش نمایند:

- مدیر کل بهزیستیِ استان،

- معاونت اجتماعیِ استان،

- معاونت پشتیبانی،

- مدیر دفتر حقوقی

- کارشناس مسئول امور شبه‌خانوادۀ استان

استفاده ابزارهای تشکیلاتیِ یادشده شاید در تاریخ سازمان کم‌سابقه بودند و در تمام مدّتِ چندین‌سالۀ اجرای طرح ساماندهی، فعّال باقی ماندند.  جمع‌آوری و ارسال اطلاعاتِ دقیق از وضعیّت بخش کودکان بی‌سرپرست در استان اوّلین تکلیف ابلاغی به ستادهای استانی بود. بازدیدهای متعدد و بررسیِ آمار و اطلاعات استانی، مطالعۀ تحوّلات در این بخش در متون علمیِ بین‌المللی و مرور تحوّلات صورت‌گرفته در الگوهای مراقبت از کودکان در جهان از فعّالیّت‌های مقدّماتیِ دفتر امور شبه‌خانواده بود. برنامه‌ریزی جهت ایجاد اصلاحات در سه محور (الف)، (ب) و (ج) یادشده دربالا، مجموعه اقدامات زیر را پیشِ رویِ ستاد کشوری و ستادهای استانی قرار داد:

اقدامات در محورِ (الف)

- دستور پی‌گیریِ مددکاریِ کلیّۀ کودکان مقیم مراکز شبانه‌روزیِ همۀ استان‌ها جهت انتقال کودکان نزد خانواده و یا بستگان (که صلاحیّت و آمادگیِ پذیرش و مراقبت از آنها را داشته باشند). تاکید بر حمایت مددکاری و اعطای کمک منظمِ مالی جهت مراقبت از کودکان. پیگیریِ این دستور موجب گردید که تعداد قابل‌توجّهی از کودکان و نوجوانانی که علیرغم داشتن امکان انتقال، به جهت غفلت و کوتاهیِ دست‌اندرکاران و یا ضعف در کارِ مددکاری، ناخواسته در مراکز باقی مانده بودند (معروف به عنوان توهین‌آمیز «رسوبی‌ها») به دامان خانواده بازگردند. این تعداد، بسیار بیشتر از حدّ پیش‌بینیِ ستاد کشوری بود و نشان از عمق کوتاهی‌ها داشت. برای مثال در یک مرکز بزرگ شمال تهران که حدود 150 کودک در آن نگهداری می‌شدند بیش از 50 نفر در همین مقطع به دامان خانواده بازگشتند. این اقدام باید با گزارش بازدید و نظارت‌های بعدی جهت اطمینان‌حاصل‌کردن از «مناسب‌بودنِ انتقال» کامل می‌گردید. کارشناسان دفتر امور شبه‌خانواده هم موظّف شدند تا به‌طور تصادفی و سرزده پرونده‌های انتقال در استان‌ها را بررسی نموده و درصورت مشاهدۀ کوتاهی و عدم دقّت، برخورد شدید با مسئولین مربوطه داشته باشند.

- تقویت کمیته‌های پذیرش (از نظر نیروی انسانی و بودجه) در هر استان جهت پیشگیری از «ورود نابجا» (کودکی که در معرض خطر نباشد و بتواند با کار مددکاری و حمایت مالیِ لازم نزد خانواده و یا بستگان بماند) و یا «عدمِ پذیرشِ نابجا» (به هر بهانه و ازجمله بهانۀ «نداشتنِ ظرفیّت نگهداریِ از کودک». 

- تقویتِ کمیته‌ها و مکانیسم‌های ترخیص (نیروی انسانی و امکانات مالی)، آموزش نیروی انسانیِ مددکاری، اصلاحِ پرونده‌ها و مرور منظّم آنها، توجّه بیشتر و بیشتر به شناسایی بستگانِ صاحب‌صلاحیّت و آموزش و حمایت از آنها.

- سازماندهی، تقویت نظام بودجه‌ای (تعیین «امداد» برای نگهداری از هر کودک در خانواده و یا نزد بستگان، تدوین دستورالعمل جدید برای بخش «مراقبت در خانواده و خانوادۀ جایگزین».

- تقویت نظام نظارت بر «مراقبت در خانواده و خانوادۀ جایگزین» و قراردادنِ آن در چارچوب «کار تیمی».

- اصلاحات لازم در بخش «فرزندخواندگی»،

- فعّال نمودنِ استفاده از ظرفیّت قانونیِ «امینِ موقّت» جهت افزایش انتقال موقّت به خانواده‌های جایگزین (تا تعیین تکلیف وضعیّت خانواده) برای کودکانی که در شرایط موجود قابلیّت حقوقیِ انتقال به «فرزندخواندگی» را ندارند.

- ورود به اقداماتِ آموزشی، آگاه‌سازی و همکاری با قوّۀ قضائیّه جهت حضور نمایندۀ بهزیستی استان در هنگام صدور احکام انتقال به مراکز و یا انتقال موقّت یا دائم به خانواده و خانوادۀ جایگزین.

 

اقدامات در محور (ب):

- تدوینِ دستورالعمل «کوچک‌سازیِ مراکز» و تبدیل مراکز شبانه‌روزی به «خانه‌های کودکان و نوجوانان» با بافت و عملکرد شبیه به محیط خانواده و با ظرفیّت حداکثر 20 کودک. «کوچک‌سازی» می‌توانست ازطریقِ ایجاد جلب مشارکت مردم و شخصیّت‌های مؤمن و معتمد محلّی (محلّه‌ها و شهرستان‌ها) و تشکیل واحدهایِ «هیئت امنایی» که بتوانند نیروی انسانیِ کارشناسیِ مناسب را استخدام نموده و با حمایت و نظارت سازمان بهزیستی عمل کنند به‌اجرا درآید. 

- تدوین اساسنامۀ واحدهای هیئت امنایی، تفکیک دقیق وظایف هیئت امناء از امور اجرایی و کارشناسیِ خانه، تعیین استاندارد کادر کارشناسی (مدیر، مربّیان، مددکار، روان‌شناس، همکاری پاره‌وقت پزشک در برخی مراکز) با مدارک تحصیلیِ مرتبط و با آموزشِ لازم توسّط سازمان.

- تدوین دستورالعمل «کار تیمی» به‌عنوان راهنمای شیوۀ کار مرکز در مراقبت و یا انتقال کودکان، نحوۀ رفتار و وظایف مربّیان، مددکار و روان‌شناسِ خانه.

- تدوین دستورالعمل مرتبط با بافت فیزیکیِ خانه و ازجمله شامل: بافت شبیه به خانه، حذف تخت‌های «دوطبقه»، نامحسوس بودن «دفتر» و وجود فضای شخصیِ زندگی و تحصیل و نگهداریِ وسائل برای هر کودک، فضای عمومیِ گرم و شبیه به خانواده، حذف تابلو از سردرِ خانه‌ها، حذف استفاده از سرویس مدرسۀ «آرم‌دار»، حذف لباس‌هایِ یکدست و مشارکت کودکان در انتخاب لباسِ خود، مشارکت کودکان و نوجوانان در انجام کارهای خانه (خرید، نظافت، آشپزی، تصمیم‌گیری روی غذا و ساعات کار و استراحت)، توجّه به امکانات بازی، انگشت‌نما نشدنِ فرزندان در محلّه و در مدرسه، ....

- ممنوعیّتِ ورود خیّرین به فضایِ زندگیِ کودکان در خانه‌ها (هنگام حضور کودکان) تحت هر بهانه و اجتناب از تماس «ترحم‌آمیز» آنان با کودکان. ممنوعیّت هرگونه تصویربرداری از کودکان، اتخاذ راهکارهای مناسب جذب خیّرین که حقوق و کرامت کودکان را خدشه‌دار ننماید.

- تسهیل ارتباط کودک با خانواده و بستگانِ خود در چارچوب عزّتمند و منظّم. 

- توجّه ویژه به فضای معنوی و کار فرهنگی – تربیتیِ شکل‌دهندۀ فرزندان سالم و باایمان.

انتخاب و آموزش مناسب پرسنل در این زمینه.

- توجّه ویژه به اوقات فراغت، امکانات مناسب بازی و ورزش، ترویج حضور کتاب‌قصّه و قصّه‌گویی و قصّه‌خوانی، ارائۀ امکانات کمک درسی توسط آموزگاران و یا داوطلبین، رسیدگی به نارسایی‌های روانی و برنامه‌ریزی برای مشاوره و بازی‌درمانی.

- طرّاحیِ واحدهای کوچک در قلب واحدهای ساختمانیِ بزرگ تازه‌ساز و یا بجا‌مانده از قبل از انقلاب.

- توجّه ویژه به کوچک‌سازیِ شیرخوارگاه‌ها (به عنوان آسیب‌زاترین و پرخطرترین مراکز) تامین نیروی انسانیِ کافی و باکیفیّت در این واحدها. افزایش شدید تعداد مربّیان و کادر تخصّصی و آموزش و نظارت بر آنان. ایجاد امکانات تعامل با همسالان و بازی برای کودکان خردسال.

- تفکیک «خانه‌های موقّت» به‌عنوان نقطۀ ورود کودکان پس از پذیرش و تدوین استانداردهای آنها.

- تشکیل «خانه‌های تربیتی» برای کودکانِ بی‌سرپرست دچار مشکلات رفتاری.

- همکاری با معاونت توان‌بخشی جهت کوچک‌سازیِ مراکز نگهداریِ کودکانِ معلول و انتقال تعداد قابل‌توجّه کودکان معلول بی‌سرپرست به خانه‌های کودکان و نوجوانان بخش شبه‌خانواده.

 

اقدامات در محور (ج):

- ضرورت تبعیّتِ تشکل‌های خیریّۀ قدیمی و اوقاف از دستورالعمل‌های جدید و مسئولیّت مدیریّت‌های استانی در این زمینه.

-  تحویل‌گرفتنِ مراکز نگهداری و شیرخوارگاه‌های زیر نظر سازمان هلال‌احمر توسّط سازمان بهزیستی.

- انتقال کودکان خردسالِ باقی‌مانده در زندان‌ها در کنار مادرانشان به سازمان بهزیستی در طرح مشترک با سازمان زندان‌ها.

- بازنگری و تدوین دستورالعمل‌های بخش و ازجمله: دستورالعمل عمومی، اساسنامۀ واحدهایِ هیئت امنایی، دستورالعمل «کار تیمی»، دستورالعمل فرزندخواندگی، دستورالعمل خانه‌های تربیتی، دستورالعمل «شامل‌سازیِ کودکان معلول بی‌سرپرست»، دستورالعمل نگهداری فرزندان زنان زندانی، دستورالعمل کار تربیتی – فرهنگی، .....

 

ساختار ستاد کشوری و ستادهای استانی و حمایت ریاست سازمان و معاونت اجتماعی کمک زیادی به پیشبرد طرح ساماندهی نمود. امّا تعهّد و روحیّۀ جهادیِ همکاران دفتر و مخصوصاً حفظ پیوند نزدیک و دائمی با فرزندانِ بی‌سرپرست اکسیر اصلیِ موفّقیّت‌های به‌دست آمده بود. همکارانِ باتجربۀ در این حوزه  باور عمیق داشتند که خداوند همیشه یاور این عزیزترین فرزندان کشور است.

در سال‌های اجرای طرح و علیرغم مقاومت‌‌ها و برخی بدخواهی‌ها، به‌تدریج ساختار بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست از مجموعه‌ای «اردوگاهی» و به‌دور از فرهنگ و ارزش‌های اسلام و انقلاب به مجموعه‌ای پویا و زنده که نگاهش به گسترش بخش مراقبت در خانه بود و بخش نگهداری در مراکز به چندصد خانۀ کودک و نوجوان با محیطی «غیراردوگاهی» و با نیروی انسانیِ کارشناس که عمدتاً دوستدار کودکان و خدمتگذار آنان بودند رسید. خانه‌ها با میانگین تعداد زیر 15 نفر در بسیاری از استان‌ها و با کارشناس – ناظرانِ با انگیزه و بابصیرت کمتر شاهد مشکلات رفتاری و یا احساس شکست در فرزندان بودند.

برخی دیگر از ابعاد طرح ساماندهی درقالب دیگر طرح‌هایی که درواقع «زیرمجموعۀ طرح ساماندهی» بودند توضیح داده می‌شوند.

 

· طرح «پیشگیری از بدرفتاری با کودکان در مراقبت شبانه‌روزی»

از ابتدای ورود به بررسیِ وضعیّت مراکز شبانه‌روزیِ سازمان، مواجه‌شدن با گزارش‌های گسترده (و متأسّفانه موثّق) از بدرفتاری‌های جسمی و روانی با کودکانِ سنین مختلف در مراکز شبانه‌روزیِ غریب‌به‌اتفاق استان‌های کشور بسیار سنگین و تأثّربرانگیز بود. این مشکل از بزرگترین چالش‌های پیشِ‌رو بود که می‌باید هرچه زودتر و به شکلی مؤثّر و پایدار به آن پرداخته می‌شد. تاریخ نامیمون و تاریکِ مؤسّسات نگهداریِ شبانه‌روزی در سراسر دنیا مملوّ از شرح بدرفتاری‌های رنگارنگ و بعضاً فاجعه‌بار بوده است. فضای بسته و غیرطبیعی و غیرانسانیِ مؤسّسات شبانه‌روزی به‌دلایل گوناگون بستر مناسب رشد و پرورش رفتارهای ظالمانه و سنگدلانه بوده است. ویژگی‌های مؤسّسات شبانه‌روزی با تخریب سلامت روانِ کارکنان و مربّیان و مشکلات عدیده در راه شفّافیّت و نظارت بر این مراکز، معمولاً به کانون‌های ستم و خشونت با ضعیف‌ترین و ناتوان‌ترین انسان‌هایی که مؤسّسه وجود خود را مدیون آنها می‌داند بوده است. موارد ضرب‌وشتم، شلّاق، توهین و تحقیر و شکنجۀ کودکان و نوجوانان از پدیده‌های رایج در غالب مؤسّسات بوده است که در مراکز کشور نیز شیوع یافته و درحال افزایش بود. تجاوز و بدرفتاری جنسی (در میان کودکان و نوجوانان و یا کادر مؤسّسه و کودکان و نوجوانان) در کشورهای غربی زیاد گزارش شده، امّا در مؤسّسات شبانه‌روزیِ کشور ما هم وجود داشته است. متأسّفانه رشد قارچ‌گونۀ پدیدۀ غیراسلامی و غیربومی به‌نام «مؤسّسات نگهداریِ شبانه‌روزی» در کشور ما، بدون آگاهیِ لازم از پی‌آمدهای آن، معمولاً توسط افراد خیرخواه ولی ناآگاه، ترغیب و تا به امروز برتداوم زندگیِ این واحدهای ناسالم و ناکارآمد (در شکل مراکز نگهداری و مدارس شبانه‌روزی) اصرار گردیده است. مدیران ناآگاهِ نهادهای رفاه و حمایتِ اجتماعی هم مقابلۀ نظری و عملیِ چندان مؤثّری با رشد این مؤسّسات ننموده و در موارد زیادی تداوم حیات آنها را تسهیل نموده‌اند (مراکز کودکان بی‌سرپرست، کودکان و دیگر افراد معلول، مدارس شبانه‌روزی و مؤسّسات نگهداری سالمندان و بیماران روانی). 

هرچند ساماندهیِ مراکز شبانه‌روزی، آموزش و اصلاح ساختار نیروی انسانی، تغییر فضای آنها از فضای مؤسّسه‌ای به فضایِ خانه‌های کوچک، تخصّصی و «شبیه به خانواده» و تغییر در دستورالعمل‌های اجرایی و نظارتی (و به‌ویژه دستورالعمل «کارِ تیمی») پادزهر ارزشمندی درجهت پیشگیری و رفع مشکل بدرفتاری و استقرار رفتار درست، مهربانانه و تخصّصی با کودکان بود امّا شدّت و گستردگیِ شیوع بدرفتاری در مراکز و عمق فرهنگ حاکم‌شده بر مدیران و کارشناسان و مربّیان بخش به‌حدّی بود که برنامه و اقدامات خاص برای توقّف و جلوگیری از تداومِ بدرفتاری‌ها ضرورتی عاجل به‌حساب می‌آمد. در این راستا اقدامات زیر به‌انجام رسید:

الف) با توضیح و کسب اطمینان از حمایت معاونت و ریاست سازمان بخشنامه‌های نسبتاً شدیدالّلحنی در تذکر ممنوعیّت مطلق هرگونه بدرفتاری با فرزندان در مراکز شبانه‌روزی به استان‌های کشور و هشدار درخصوص مسئولیّتِ مدیران و معاونین استانی در این زمینه به استان‌ها ابلاغ گردید. 

ب) کارشناسان دفتر و کارشناس مسئولین استانی در این خصوص آموزش دیدند. ارتقاء آگاهیِ بدنۀ ستادی و اجرایی درخصوص مبانی اسلامی (سنّت رسول اکرم ص و ائمّۀ اطهار ع در رفتار با کودکان و همچنین اسناد «حقوق کودک اسلامی» و قوانین کشوری در این زمینه) و همچنین یافته‌های علمیِ روز در کنار اسناد بااهمیّتی همچون «پیمان‌نامۀ جهانیِ حقوق کودک» در دستورِ کار «دفتر امور شبه‌خانواده» قرار گرفت. 

ج) کارشناسانِ ستاد کشوری و ستاد استان آموزش دیدند تا در بازدیدهای میدانی از مراکز (ترجیحاً سرزده) جلسات جداگانه با کودکان مقیم مراکز داشته باشند و دیدگاه، نظرات و شکایات آنها را جویا شده و ثبت نمایند. این رویّه‌ها ابتدا با مخالفت و اعتراض برخی مدیران، معاونین و کارشناسان استانی روبرو گردید. امّا با گذشت زمان و درک جدّی بودنِ مواضع دفتر، این مخالفت‌ها به تدریج فروکش نمود و به همکاری بیشتر تبدیل گردید. البتّه وقوع ده‌ها جابجایی و حکم تنبیهی برای کادر متخلّف مراکز و چندین و چند برکناری در سطوح بالای مدیریّت و معاونت شهرستان و حتّی استان‌ها شرایط را به‌نفع فضای اخلاقی و احترم به حقوق کودکان و نوجوانان تغییر داد. 

د) اصلاح برنامه‌های آموزش نیروی انسانی و انجام آموزش‌های مستمر و فراگیر در موضوعات مربوط به حقوق کودکان و همچنین آموزش رفتارهای تربیتیِ سالم و جایگزینِ رفتارهای خشن و غیر انسانی از دیگر گام‌های مؤثّر در این راستا بود.

ح) علیرغم اقدامات انجام‌شده و برخی تغییراتِ محسوس در واحدهای اجرایی، استمرارِ وقوع بدرفتاری‌ها در اقصی نقاط کشور و عدم گزارش و شفّافیّت مدیران و کارشناسانِ ناظر، «دفتر امور شبه‌خانواده» را بر‌آن داشت تا اقدام به برنامه‌ریزی و راه‌اندازیِ «خط تلفن امداد» جهت تسهیل گزارش بدرفتاری‌ها در مراکز شبانه‌روزی (خانه‌های کودکان و نوجوانان) سراسر کشور نماید. ابزار «خط تلفن کودک» به‌عنوان سازوکاری رایج در بسیاری از کشورهای جهان و حتّی کشورهای درحال توسعه (معمولاً برای عموم کودکان) مورد استفاده بوده است. تحقیقات متعدّد، کارآیی بالای این سازوکار را نشان داده است. طرح «خط تلفن کودک» درصورت اجرایِ مناسب، با هزینۀ نسبتاً پایین، نتایج ارزشمندی در فرهنگ‌سازی و در پیشگیری از بدرفتاری با کودکان داشته است. در غالب کشورهایِ جهان مدیریّت این خطوط تلفن معمولاً با تشکل‌های غیردولتیِ حامیِ حقوق کودکان بوده که در ارتباط تنگاتنگ با نهادهای دولتیِ متولّیِ صیانت از حقوق کودکان عمل می‌کرده‌اند. جمع‌آوری و مطالعۀ تعداد قابل‌توجّه از مستندات عملکردیِ تشکل‌های «خطوط کودک» در کشورهای مختلف و مصاحبه مستقیم با بعضی از آنها ما را به طرّاحیِ الگوی بومی و نسبتاً سادۀ «خط امداد» در «دفتر امور شبه‌خانواده» هدایت نمود. این اوّلین «خط تلفن امداد کودک» در ایران بود و علاوه بر برکات عملیِ بسیار زیاد، زمینه‌ساز ایجاد تلفن 123 توسط دفتر آسیب‌دیدگان اجتماعی در سال‌هایِ بعد گردید. 

با هزینۀ بسیار پایین، یک خط تلفن مجهّز به «دستگاه تلفن با توانایی ضبط پیام» در «دفتر امور شبه‌خانواده» مستقر شد. دونفر از کارشناسانِ متعهد و حسّاس به حقوق کودکان آموزش دیده و همه روزه گزارش‌های دریافتی از استان‌های کشور را ثبت و در مشورت با مدیریّت و دیگر کارشناسانِ دفتر مورد پیگیری قرار می‌دادند. علاوه بر صدور بخشنامه به استان‌ها جهت توضیح ضرورت و عملکردِ طرح و ارسال دستورالعملِ مربوطه، مقرر گردید تا:

- پوستر جذاب تبلیغی در همۀ مراکز و دفاتر اجرایی سازمان نصب شود.

- کارکنان، خیّرین و حامیان سازمان و کودکان بی‌سرپرست، خانواده‌ها و بستگان فرزندان درخصوص طرح توجیه شوند،

- کودکان مقیم خانه‌های کودک مستقیماً و از طریق نمایندگان خود توجیه شده و آموزش ببینند،

- دسترسی به تلفن و همچنین کارت تلفن رایگان برای فرزندان تسهیل گردد،

- کودکان و نوجوانانِ مقیم مراکز، بستگان و یا حامیان آنها، کادر فعال در مراکز و افراد دلسوزِ مرتبط با سازمان و یا مطّلع از وضعیّت فرزندان ترغیب شوند تا در هر ساعت شبانه‌روز و به‌صورت کاملاً محرمانه وقوع هرگونه بدرفتاری با کودکان و نوجوانان در خانه‌های کودک را به خط تلفن مخصوص امداد گزارش نمایند.

درطیّ چندین سال فعّالیّت طرح، پی‌آمدهای بسیار مبارکی در شناساییِ کانون‌های تخلّف و بدرفتاری با کودکان و اصلاح امور درجهت رفع بدرفتاری و پیشگیری از موارد بیشتر به انجام رسید. برخلاف انتظارِ برخی بدبینان و ناآگاهان، وجود خط تلفن نه‌فقط به رابطۀ گرم و صمیمی و همراه‌با‌احترامِ کودکان و نوجوانان با کادر خانه‌های کودک آسیبی وارد ننمود بلکه با اصلاح و یا برکناریِ پرسنل خاطی، دلگرمی و صمیمیّت و احترام واقعی و عمیق میان فرزندان و کادر مراقبت را افزایش داد. 

طرح «خط تلفن امداد»  به‌عنوان طرح نمونه منطقۀ غرب آسیا و شمال آفریقا توسط سازمان یونیسف انتخاب گردید و مورد تقدیر قرار گرفت.

مجموعۀ تلاش‌های صورت‌گرفته نه‌فقط به‌گونه‌ای چشمگیر و غیرقابل‌اغماض بدرفتاری با کودکان بی‌سرپرست مقیم خانه‌های کودکان را کاهش داد بلکه با تقویت فرهنگ احترام به کودکان و ترویج روش‌های درست تربیتی، کمک قابل‌توجّهی به امر خطیر مؤسّسه‌زدایی در بخش شبه‌خانواده و دیگر بخش‌های سازمان نمود. به جرأت ادّعا می‌شود که این اقدامات آگاهی، دلگرمی و تجربۀ مثبت جهت اقدامات گسترده‌تر در سطح کشور و در صیانت از حقوق کودکان را به ارمغان آورد.  

 

· طرح «کارِ تیمی در مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»

از اوّلین روزهایِ تشکیل دفتر امور شبه‌خانواده و حتّی قبل از آن، مشاهدۀ شرایط زندگی کودکان در مراکز شبانه‌روزی حکایت از تسلّط افراطیِ مدیریّت‌های فردی داشت. این مشکل در تصمیم‌گیری‍‌ها و سبک مدیریّت‌های ستاد استانی و ستاد کشوری و در نهادهای اجراییِ حسّاس همچون مراکز «پذیرش» و «ترخیص» هم مشاهده می‌شد. این سبکِ مدیریّت، علاوه بر ایجاد آثار سوء در روابط و رضایت‌مندی و کارآمدیِ سازمانی، احتمال تصمیم‌گیری و اقدامات نسنجیده در رابطه با زندگیِ فرزندان را افزایش می‌داد. حمایت از کودکان بی‌سرپرست مستلزمِ شناخت درست از کودک و شرایط او و اتّخاذ تصمیم‌های خردمندانه و کارشناسیِ خُرد و کلان برای نحوۀ حمایت از او می‌باشد. این تصمیم‌گیری‌ها می‌تواند در حوزه‌های کوچک و بزرگِ روزمرّه همچون تصمیمات تربیتی، تغذیه، تحصیل و ... باشد و یا مباحث حسّاس و سرنوشت‌ساز همچون پذیرش، جابجایی، انتقال به خانواده یا بستگان و یا انتقال به خانوادۀ جایگزین را دربر گیرد. در کمتر بخشی از نظام رفاه اجتماعی تصمیماتی با وزن و اهمیّت مراقبت از کودکان بی‌سرپرست گرفته می‌شود. 

حمایت از کودکانِ بی‌سرپرست حوزه‌ای کاملاً بین‌رشته‌ای است. برای مدیریّت درست آن، نیاز به تصمیم‌سازی و مشارکتِ نزدیکِ تخصّص‌های مختلف و همکاری و هم‌آهنگی میان آنان وجود دارد. همۀ تصمیم‌سازی‌ها از تصمیم‌سازی‌های مهم تا جزیی‌تر می‌باید با مشورت و هم‌آهنگی میان تعدادی از کارشناسانِ مجرّب و دلسوز انجام شود. وجود تعدادی از مربّیان (با تخصص، تجربه و شخصیّت‌های متفاوت) در هر شیفتِ کاری و در شیفت‌های مختلف باعث‌می‌شود تا کودکان در معرض انواع روابطِ تربیتی و سلیقه‌های مختلف قرار گیرند. لذا اجماعِ نظر علمی در جهان بر آن بوده که در مدیریّت این بخش حسّاس و سرنوشت‌ساز سبک مدیریّتِ جمعی و مشارکتی و روشِ «کارِ تیمی» ضرورتی حیاتی دارد. درحالی که فرآیند «ساماندهی» شکل‌‌می‌گرفت و دستورالعمل‌های اجرایی درحال بازنویسی بود، رسیدگی به نحوۀ مدیریّت و نظام‌بخشیدن به کارِ تربیتی در بخش مدیریّت ستادی و اجرایی و در «خانه‌هایِ کودکان و نوجوانان» مورد مطالعۀ مجدّد قرار گرفت. 

با تصویب یک طرح پژوهشیِ اقدام‌پژوهی در دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی و با مشارکتِ اساتید دانشگاه و کارشناسان دفتر امور شبه‌خانواده و با همکاریِ کارشناسان استانی و اجرایی در استان تهران، به طرّاحیِ «الگوی کار تیمی در مراقبت شبانه‌روزی» پرداخته شد. درپیِ مطالعۀ الگوهای جهانی و تعمّق در آنها و با توجّه به سطح و شرایط بومی، ساختار اوّلیّه برای «کارِ تیمی در مراقبت شبانه‌روزی» تدوین گردید. این الگوی اوّلیّه شامل تدوین مسیر اجراییِ مراقبت از کودکان از زمان پذیرش تا حضور در «مرکز مراقبت موقّت» (خانۀ موقّت)، انتقال به «خانۀ کودکان» و بالاخره «ترخیص» (بازگشت به خانواده، انتقال به خانوادۀ جایگزین و یا انتقال به زندگیِ مستقل) و همچنین برنامه‌ریزی برای فرآیند تربیتی و مرور منظّم آن می‌شد. فرم‌های ثبت اطلاعات، فرم‌های مربوط به تخصّص‌های مختلف (مدیر، روان‌شناس، مددکار، مربّی)، فرم صورت‌جلسات تیمی و تصمیم‌گیری‌ها، همراه‌با امضاء کارشناسانِ درگیر تهیّه شدند. جایگاه مشارکت و اظهارِ نظر کودک در این فرآیند و ثبت اظهارِ نظر کودک نیز پیش‌بینی گردید. با اجرای آموزش‌های مقدّماتی (آموزش تعدادی از کارشناسان استانی برای اینکه آنها کادر اجرای مراکز را آموزش دهند) مرحلۀ آزمایشیِ اجرای کارتیمی به‌انجام رسید. پس از اتمام دورۀ سه‌ماهۀ اجرایِ آزمایشی در بخش منتخبی از استان تهران و نظارت و بازدید منظّم و نزدیک از اجرایِ آن، کارگاه‌های جمعبندی از تجارب این مرحله برگزار گردیدند و تغییرات لازم در ساختار، دستورالعمل و فرم‌های کارتیمی منظور گردیده و دستورالعمل نهایی به استان‌های کشور ابلاغ شدند. خلاصه موارد کلیدیِ منظور‌شده در دستورالعملِ اجرایی بخش امور شبه‌خانواده به‌شرح زیر هستند:

- تاکید بر سبک مدیریِت مشارکتی و تیمی و مشارکت فرزندان و توجّه به دیدگاهِ آنان در همۀ سطوح تصمیم‌گیری و اجرا،

- تدوین همۀ مراحل «تشکیل پرونده»، ثبت اطلاعات وتصمیم‌گیری به‌صورت تیمی و با پذیرش مسئولیّت فردی و جمعیِ مشخّص و قابل پیگیری و نظارت،

- برگزاریِ منظّم جلسات تیمی در همۀ مراحل اجرایی (ستاد، پذیرش، خانه‌ها، انتقال و ترخیص، ...)، با حضور تیم کارشناسیِ دارای صلاحیّت و تنظیم صورت جلسات و امضاء آنها توسط کارشناسان حاضر، حق حضور فرزند در جلسۀ تیمیِ مربوط به او و ضرورت ثبت نظر فرزند و توجّهِ جدّی به آن،

- تدوین «برنامۀ مراقبت» به‌عنوان ابزار محوریِ مراقبت و پرورشِ کودکان به‌صورت تیمی. این «برنامۀ مراقبت» علاوه‌بر راهبرد عمومیِ تیم برای مراقبت و پرورش فرزند و برای بهبود شرایط رشد و تربیت او، مسئولیّت هریک از اعضاء تیمِ مراقبت برای ماه‌های پیشِ‌رو را به‌گونه‌ای که قابل پایش و ارزیابی باشد مشخّص می‌نماید،

- مرور منظّمِ (هرسه‌ماه‌یکبارِ) «برنامۀ مراقبتِ» هر کودک و بررسیِ پیشرفت یا نقص در پیگیریِ تخصّصیِ (سلامت، روان‌شناسی، مددکاری، مباحث رفتاری و تربیتی) امور مربوط به نگهداری و پرورش او، تأیید و یا اصلاح مفادّی از «برنامۀ مراقبت» و اجرای هم‌آهنگ و مرور آن برای سه‌ماهۀ بعدی،

- دستیابی به پروندۀ به‌روز و فعّال و هم‌آهنگی میان اعضاء تیم در نحوۀ پیگیری و روشِ کار با کودک.

نتایج «کار تیمی» در مراحل مختلف رصد شدند و همگی حکایت از حرکت روبه‌جلو در تثبیت فرهنگ و رفتار مدیزیّتیِ مشارکتی، هم‌آهنگی بیشتر میان کادر اجرایی، کاهش تصمیمات غیرکارشناسی و بهبود فضا و درجۀ رضامندی میان مدیریّت و کادر اجرا و میان کادر اجرایی با فرزندان داشت. فرآیند «کار تیمی» به عنوان شکلی کم‌هزینه و اثربخش از تربیت نیروی انسانی قابل‌توجّه بوده است.

 فرآیند «کارتیمی» بهبود ثبت اطلاعات و به‌روز بودن آن، امکان نظارت دقیقتر بر عملکرد خانه‌ها و اعضاء تیم مراقبت، کارشناسی‌تر شدن تصمیمات و ارتقاء کرامت وحقوق کودکان را تسهیل نمود. این طرح از نادر طرح‌های کار تیمی در بدنۀ دستگاه‌های اجرایی کشور بود که فرآیند تدوین و اجرا و نتایج آن با دقّت به‌ثبت رسیده و الگویی جهت بهبود سبک و شرایط مدیریّت را برای دیگر بخش‌هایِ اجراییِ کشور ارائه می‌نماید.

 

· طرح «مشارکت کودکان و نوجوانان تحت مراقبت»

هدف از حمایت و مراقبتِ موقّت و جایگزین از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست، رشد و بالندگیِ روانی، اجتماعی و معنویِ آنهاست. سنّت‌های تربیت اسلامی و همۀ رویکردهایِ علمیِ روز به فرزندپروری بر مشارکت دادنِ فرزندان در امور خانواده، زندگیِ روزمرّه و به‌ویژه در تصمیم‌گیری‌های مرتبط با امور زندگیِ خود تأکید دارند. تحقیقات، اهمیّت این امر را برای کودکانی که در زندگی دچار چالش‌ها و مشکلات بوده‌اند به‌طور برجسته‌تری نشان می‌دهند. مشارکت‌دادنِ کودکان و نوجوانان علاوه‌بر کمک به رشد شخصیّتی و اجتماعیِ آنها، نوعی آموزش همزیستی و مردم‌سالاری نیز محسوب می‌شود. در تاریخ مقابله با فرهنگ و زندگیِ مؤسّسه‌ای در جهان، «مشارکت» همواره کلید ایجاد روشنایی و راهگشای حلِ مشکلات بوده است.

از ابتدای فعّالیّت دفتر امور شبه‌خانواده و آغاز شناساییِ مشکلات فرزندان و برنامه‌ریزی برای ساماندهیِ زندگیِ آنان، توجّه به نقطه‌نظر، دیدگاه و پیشنهادات آنها راهگشای مدیریّت و برنامه‌ریزی برای اصلاح امور بوده است. با پیشرفت تحوّلات ناشی‌شده از طرح ساماندهی، شکستن فضای غیرانسانی و مخرّب «مؤسّسه‌ای» و عیان‌گردیدنِ فضایِ انسانی‌تر و «شبیه به خانواده»، نیاز به مشارکت بیشتر کودکان و نوجوانان در تصمیم‌گیری‌ها، اظهارِ نظر، طرح شکایت و کمک فعّال‌تر به پیشبرد امور «خانه‌ها» احساس می‌گردید. رسمیّت‌دادن به امر مشارکت می‌توانست به تغییر دیدگاهِ کادر خانه‌ها از مدیر تا مربّی، مددکار اجتماعی و روان‌شناس کمک شایانی بنماید.

مقابله با بدرفتاری با کودکان اوّلین گام درجهت تحوّل در دیدگاه مدیران و کارکنانِ سازمان و توجّه جدّی به حقوق کودکان بود. به‌ رسمیّت شناختن حقِ کودکان در فرآیند «کار تیمی» و در تصمیمات مهمِ مرتبط با زندگیِ کودک، گام مهم دیگری در تثبیت جایگاه کودکان در فرآیند مراقبت و پرورش آنان بود. امّا این پیشرفت‌ها کافی نبودند و حرکت از فضای سرد و خشک و گاهی خشنِ «مؤسّسه‌ای» به فضای گرم و انسانیِ «شبیه به خانواده» در خانه‌های کودکان و نوجوانان نیازمند «مشارکت مستمرِ کودکان و نوجوانان» در زندگیِ روزمرّۀ خانه و حتّی در تصمیمات کلانِ بخش «شبه‌خانواده» بود. پس از مشورتِ گسترده با کارشناسان و با کودکان و نوجوانان و با مطالعۀ تجربیّات مثبت جهانی در امر «مؤسّسه‌زدایی»، موارد زیر مورد توجّه قرار گرفت:

- آموزنده و مفید خواهد بود تا کودکان و به‌ویژه نوجوانانِ مقیم خانه‌ها، جلسات منظّمی ترجیحاً با مدیریّت خودشان و یا با نظارت و راهنماییِ مدیرِ خانه، تشکیل دهند و امور خانه را مورد بحث قرار دهند. این جلسات به‌تدریج گونه‌ای از «شورای فرزندان» را شکل داده و هویّت نسبتاً مستقل خواهند داشت.

- آموزنده و مفید خواهد بود تا برای رشد اجتماعیِ کودکان، این شوراها از مباحث زندگیِ روزمرّه (کمک به امور روزمرّۀ خانه همچون خرید، تغذیه، نظافت و ...) تا امور مهم‌تر همچون حل مشکلات و تعارض‌های میان کودکان و یا میان کودکان و کادر خانه را مورد بحث قرار دهند.

- آموزنده و مفید خواهد بود تا در مراحل پیشرفته‌تر کودکان و به‌ویژه نوجوانان بتوانند در امور مدیریّتِ کلان بخش شبه‌خانواده همچون ابعادی از ضوابط مدیریّت خانه‌ها، دستورالعمل‌ها و ... اظهار نظر نمایند.

- به‌نظر می‌رسید که این فرآیندِ مشارکت و تصیم‌سازی به آماده‌شدنِ نوجوانان برای ورود به زندگیِ مستقل کمک شایان توجّهی خواهد نمود.

- برای تقویت مشارکت فرزندان در فرآیندهای «مردم‌سالارانه»، مفید و آموزنده خواهد بود تا شورای هر خانه به انتخاب یک «نماینده» دست‌زند و انتخاب نماینده هر 6 ماه یکبار با نظارت مسئولین خانه تکرار گردد.

- با تسهیلگریِ مسئولین استان، نمایندگان خانه‌ها شورای استانیِ کودکان و نوجوانان را شکل دهند. شورای استانی، نماینده‌ای از دختران و نماینده‌ای از پسران استان انتخاب نماید. 

- همایش کشوری نمایندگان دختران و پسران استان‌ها در دو سال پی‌در‍پی در تهران و در استان چهارمحال و بختیاری تشکیل گردید. این همایش‌ها و کارگروه‌های تشکیل‌شده در آنها (با نظارت کارشناسان دفتر امور شبه‌خانواده و کارشناس مسئول استانی) کمک زیادی به تدوین و یا اصلاح دستورالعمل‌ها و برنامه‌های دفتر نمود. موارد بسیاری از مفاد دستورالعمل‌ها با مشارکت نمایندگان فرزندان اصلاح گردیدند.

اجرای طرح تقویت مشارکت فرزندان به اصلاح نگرش‌های مسئولین و مدیران و کارشناسان کشوری، استانی، شهرستان و در خانه‌ها کمک شایانی نمود و از بارزترین پرچم‌های پیشرفت ساماندهی و بهبود شرایط تربیتی کودکان ونوجوانان به‌حساب آمد. طرح مشارکت و تشکیل شوراهای فرزندان نه‌فقط ابزاری کارساز برای پیشبرد حرکت «مؤسّسه‌زدایی» بلکه محملی قوی و تأثیرگذار برای رشد و بالندگی فرزندان و حتی رشد آگاهیِ اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی و سیاسیِ آنها بوده است.

 

· طرح «شامل‌سازیِ کودکان معلول»

تعداد قابل‌توجّهی از کودکان معلول مقیم مراکز شبانه‌روزیِ تحت پوشش معاونت توان‌بخشی را کودکان فاقد سرپرستی مؤثّر و با صلاحیّت تشکیل می‌داد (و متأسّفانه هنوز هم می‌دهد): کودکان و نوجوانانی که سرپرست رسمی و شناخته‌شده ندارند و یا به جهات گوناگون، خانواده فرزند خود را در مراکز رها نموده و دیگر مسئولیّتی در قبال او نمی‌پذیرند. ساختار معیوبِ سازمان بهزیستی تبعیض بزرگی را بر این کودکان تحمیل‌نموده است. آنها ازطرفی از حمایت‌های قانونیِ معطوف به کودکان بی‌سرپرست محروم شده‌اند و از طرف دیگر با جداشدن از کودکان غیرمعلول دچار آسیب شدید روانی و اجتماعی می‌شوند. سنّت‌های اسلامی و یافته‌های علمی به تلفیق و شامل‌سازیِ اجتماعیِ کودکان معلول حکم می‌کنند. 

دفتر امور شبه‌خانواده به‌عنوان متولّیِ قانونیِ حمایت از کودکان بی‌سرپرست وظیفه داشت تا این نقیصۀ بزرگ را تا حدممکن جبران و مرتفع نماید و این کودکان را همچون فرزندان تحت پوششِ خود مورد حمایت قرار دهد. طرح «شامل‌سازیِ کودکان بی‌‌سرپرست معلول» تلاش نمود تا اقدامی کارساز در این راستا انجام دهد. این اقدام همچنین می‌توانست ضربۀ بزرگی بر فرهنگ نسبتاً قوّیِ «جداسازیِ معلولین» و «نگهداری مؤسّسه‌ای» وارد آورد.

با طرح مسئله و ایجاد آگاهی و حسّاسیّتِ لازم در بدنۀ سازمان و درپی توافقِ دو معاونت اجتماعی و توان‌بخشی مقرر گردید که با هدایت و برنامه‌ریزیِ «کمیتۀ مشترک کارشناسیِ شامل‌سازیِ کودکان معلولِ بی‌سرپرست» اجرای طرح کلید بخورد. با تشکیل و فعّال‌سازیِ این کمیته و تشکیل آن در همۀ استان‌های کشور، مراحل زیر به‌مورد اجرا درآمدند:

الف) شناساییِ کودکان بی‌سرپرست معلول در مجموعۀ مراکز نگهداریِ شبانه‌روزیِ تحت پوشش و نظارت معاونت توان‌بخشیِ سازمان بهزیستی،

ب) مشخّص شدنِ کودکان ونوجوانانی از این گروه که فاقد معلولیّت خیلی شدید باشند که حضور آنها در مراکز توان‌بخشی را اجتناب ناپذیر نماید،

ج) شناسایی خانه‌هایِ کودکان و نوجوانان متناسب با مقطع سنّیِ این کودکان (ترجیحاً در همان شهر و یا نزدیکترین بافت فرهنگی و زبانی برای کودک معلول)، تعدادکم (حداکثر دو یا سه کودک معلول) برای هر «خانۀ کودکان و نوجوانان»،

د) آموزش کادر خانۀ کودکان و نوجوانان در زمینۀ ضرورت شامل‌سازی و آموزش مهارت‌هایِ کمک‌کننده به تسهیل زندگی کودک معلولِ بی‌سرپرست درکنار دیگر کودکان در خانه،

ه) تخصیص نیروی انسانی از بخش توان‌بخشیِ متناسب با معلولیّت کودک و دادن مأموریّت سرزدن به خانۀ کودکان در فاصله‌های زمانی لازم و ارائۀ حمایت‌های لازم تخصّصی از کودک،

و) حسن نظارت پرسنل خانه‌ها بر سلوک دیگر کودکان با کودک معلول و آموزش لازم به فرزندان مقیم خانه درخصوص رفتار درست و حمایتی از کودک معلول،

ز) پیگیری و نظارت کوتاه، میان و بلندمدّتِ کمیتۀ مشترک کشوری بر پیشرفت اجرای طرح.

 

  بدین‌ترتیب و با حداقّلِ هزینۀ کارشناسی و در تداوم و تکمیل طرح شامل‌سازی:

-  چندصد کودک معلول بی‌سرپرست درکنار برادران و خواهران بی‌سرپرست خود در خانه‌های کودکان و نوجوانان به زندگی پرداخته و تا مقدار زیادی از تبعیض و تضییع حقوق نجات یافتند.

- مشارکت و همکاریِ خوب کودکان و نوجوانانِ غیرمعلولِ مقیم خانه‌ها مثال زدنی بود و آنها خیلی زودتر از بزگسالان و مسئولین با طرح همراهی نمودند.

- اجرای این طرح علاوه‌بر ایجاد شرایط گرم همکاریِ خالصانه میان دو معاونت، به توسعه و گسترش فرهنگ توجّه به کودکان معلول و رفع تبعیض نسبت به آنان در بدنۀ سازمان و در جامعه کمک نمود.

- اجرای طرح، تأثیر غیرقابل‌انکاری بر گسترش فرهنگ «مؤسّسه‌زدایی» و ارج‌نهادن و رعایت حقوق کودکان در بدنۀ سازمان و تشکل‌ها و مؤسّساتِ وابسته به سازمان در دو معاونت اجتماعی و توان‌بخشی نهاد.

 

 

· طرح ایجاد «مرکز منابع و اطلاع‌رسانیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»

برای موفّقیّتِ هرگونه برنامه‌ریزیِ اجرایی و اقدام اجتماعی، آگاهی و مطالعۀ علمی ضروری است. چشم‌پوشی از مبنای نظری و بهره‌نبردن از تجارب و تحقیقات، راه رفتن در تاریکی و محکوم به شکست است. رسیدگی به شرایط بحرانی و کمک به حلِ مشکلاتِ بغرنج اجتماعی و اجرایی، سرمایۀ بزرگتری از مطالعۀ علمی را نیاز دارند. امروزه هریک از حوزه‌های فعّالیّت و خدمت اجتماعی با مجموعه‌ای تخصّصی از نظریّه‌ها و مطالعاتِ مربوط به‌خود همراه است. کارآمدیِ نظام‌های خدمات اجتماعی به پیوند نزدیک آنها با بدنۀ نظری و تحقیقات تجربیِ آن حوزه بستگی دارد. انقلاب اسلامی توجّه، تمرکز و جهش در شکل‌گیری و حرکت نظام رفاه و خدمات اجتماعی در کشور را موجب گردید. علیرغم رشد قابل‌توجّه دانشگاه‌های کشور و نقش‌آفرینیِ آنها در برخی رشته‌ها و ازجمله پزشکی و یا مهندسی، حوزۀ علوم انسانی نتوانسته پیوند مناسبی میان دانشگاه و بخش اجرایی ایجاد نماید. این کاستی در حوزۀ مهم و راهبردیِ «خدمات اجتماعی» با حدّت زیادی ظهور و بروز یافته است. متأسّفانه دانشگاه‌ علوم بهزیستی و توان‌بخشی هم نتوانست در این راستا گام اساسی بردارد و بیشتر با «نگاه پزشکی به مباحث اجتماعی» راه خود را گم کرد. حضور پررنگ برخی اساتیدِ خارجی در دهۀ قبل از انقلابِ اسلامی هم کمکی به رشد مستقلّ رشته‌های کلیدی همچون مددکاریِ اجتماعی و بومی‌شدن آنها نکرد. این رشته هم همچون برخی دیگر از رشته‌های علوم انسانی نتوانست به‌طور جدّی به حلِ مشکلات کشور ورود کند و همچون بسیاری رشته‌های دیگر توجّه خود را به «تولید مدرک‌های بدون کسب مهارت و تواناییِ حل مسئله» و فارغ‌التحصیلان «مقاله‌نویس» و «پشت‌میز‌نشین» معطوف نمود. 

ضعف در مبانیِ نظری و گسستگی از پیوند با تحقیقاتِ روز علمی راه لغزنده‌ای را پیش پای حوزۀ خدمات اجتماعی و ازجمله حوزۀ حمایت از کودکان بی‌سرپرست قرار داد که علیرغم تحوّلات و تلاش‌های گستردۀ دهۀ 1360، در اوایل دهۀ 1370 شدیداً متفرّق و از منظر فکری و برنا‌مه‌ریزی و اجرا به رویکردی افراطی از «نگهداریِ مؤسّسه‌ای» روی آورده بود (که آثار مسموم این نگاه و ضعف نظری همچنان در بخش‌های مختلف خدمات اجتماعیِ دولتی و غیردولتی، اجتماعی و توان‌بخشی) قابل مشاهده است. بجز یکی دو کتاب (عمدتاً توصیفی و تجربی) و تعداد انگشت‌شمار پایان‌نامه‌های با محتوای غالباً کمّی و آماری، منبع علمی و تحقیقاتی (حتّی ترجمه) در این حوزه به‌چشم نمی‌خورد (منابع موجود که ازنظر موضوعی هم متفرّق بودند در دانشگاه‌های مختلف کشور پخش و دور از دسترس قرار داشتند). حتّی تا به امروز نیز هیچیک از دانشگاه‌های کشور نتوانسته تلاش خود را معطوف به مطالعه و تحقیق نظام‌مند در این حوزه نموده و تسهیلگرِ پیوند علمی کشور با تحقیقات و تجارب جهانی از یک‌طرف و با مبانی بومی و اسلامی ازطرف دیگر باشد.

با تشکیل اوّلین دفتر ستاد کشوری در حوزۀ کودکان بی‌سرپرست (دفتر امور شبه‌خانواده) نیاز به برقراریِ ارتباط با مطالعات نظری و تجربیِ این بخش روشن‌تر گردید. بررسیِ منابع علمی در داخل و خارج از کشور دردستور کار قرار گرفت. تجارب شخصیِ بنده در انجام مطالعات دکتری در کشور انگلستان (در یک مدرسۀ شبانه‌روزیِ مخصوص کودکان با مشکلات رفتاریِ شدید) و ارتباط علمی در مباحث تربیتی با کشور اسپانیا مقدّمات بررسی‌های گسترده‌تر را فراهم آورد. تشکیل «کمیتۀ علمیِ دفتر امور شبه‌خانواده» از اوّلین اقدامات پس از ایجاد دفتر بود. حوزۀ مراقبت از کودکان بی‌سرپرست حوزه‌ای «میان‌رشته‌ای» است. شناسایی و دورِهم‌آوردنِ تدریجیِ اساتید علاقمند و در رشته‌های مرتبط (علوم تربیتی، روان‌شناسی، مددکاریِ اجتماعی، پزشکی و توان‌بخشی) به ویژه از دو دانشگاه «علوم بهزیستی و توان‌بخشی» و «شهید بهشتی» و تشکیل جلسات نسبتاً منظم این مجموعه، مقدّمات حرکت علمی و برنامه‌ریزی‌های تحوّل و ساماندهی را فراهم آورد.

با جمع‌آوریِ تعداد قابل‌توجّه تحقیقات پراکنده در دانشگاه‌های مختلف (انجام شده در قبل و عمدتاً در سال‌هایِ بعد از انقلاب)، دستیابی به کتب فارسی و لاتینِ مرتبط با حوزۀ حمایت اجتماعی از کودکان و مراقبت شبانه‌روزی، جمع‌آوریِ مقالات و مجلّات تخصّصی (عمدتاً بین‌المللی و برخی مجلّات داخلیِ مرتبط با حمایت و رفاه اجتماعی)، منابع مرتبط با حمایت از خانواده، مرتبط با حقوق کودکان، منابع بومی و اسلامیِ مرتبط با بی‌سرپرستی و حمایت از کودکان، منابع پایه در مددکاریِ اجتماعی، روان‌شناسی و علوم تربیتی و مشاوره، تعلیم و تربیت اسلامی، منابع حقوقیِ مرتبط با خدمات اجتماعی، اطلاعات مربوط به سایت‌های تخصّصی در حوزۀ مراقبت شبانه‌روزی و سرپرستیِ جایگزین، اسناد پایه مرتبط با سازمان بهزیستی و دیگر نهادهای حمایتی، مجموعه‌ای غنی از منابع علمی و اجراییِ مرتبط با حوزۀ کاری دفتر را به‌وجود آورد. آرشیو ارزشمندی از فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی مرتبط با کودکان بی‌سرپرست نیز جمع‌آوری گردید که امید به افزایش و رشد آن وجود داشت. این مجموعه در کنار رمان‌های ادبی و آثار هنریِ مرتبط با کودکان بی‌سرپرست مکمّل منابعِ دیگر بودند.

با تقویت ارتباط‌های علمی و تبلیغ و دعوت به همکاری در حوزۀ جذّاب «کودکان بی‌سرپرست» در رسانه‌ها و از طریق اساتید و دانشگاه‌ها، مراجعۀ به دفتر جهت کسب راهنمایی و کمک و دریافت اطلاعات میدانی و تحقیقاتی افزایش چشمگیر یافت. با جلب حمایت سازمان و حمایت مالیِ یونیسف جهت آبونمان مجلّات بین‌المللی، مقدمات ایجاد «مرکز منابع و اطلاع‌رسانیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان» فراهم گردید.

مقابله با نفوذ فرهنگ و نگرش «نگهداریِ مؤسّسه‌ای» امری بلندمدّت و نیازمند تلاش و جهاد علمی و نظری بود. نبود دانشگاه تخصّصیِ فعّال در این زمینه دفتر را وادار به ایجاد این مرکز نمود. امید می‌رفت تا با تقویت و رشد مرکز، تسهیل دسترسیِ دانشجویان و پژوهشگران به منابع علمی و تداوم همکاری اساتید علاقمند، این مرکز به یکی از دانشگاه‌ها و ترجیحاً به دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی منتقل گردد. مرکز با تدبیر و نظارت «کمیتۀ علمیِ دفتر امور شبه‌خانواده» و با حمایت اساتید، فعّالیّت خود را آغاز نمود. بافت غیرتشریفاتی و ساختار «کم‌هزینه و پرفایده» از ویژگی‌های این مرکز بود.

با تاسیس و شروع به‌کارِ مرکز در یکی از مراکز شبانه‌روزیِ شمال تهران مراجعۀ کارشناسانِ علاقمند از سازمان و از دیگر نهادهای اجرایی و مراجعۀ دانشجویانِ دانشگاه‌های مختلف رو به افزایش نهاد. مرکز که عمدتاً از کتابخانۀ تخصّصیِ حاویِ منابع علمی و یک دستگاه فتوکپی و فضای مطالعه برای مراجعین و حضور و راهنماییِ یکی از کارشناسان دفتر تشکیل شده بود به رشد تحقیقات در این زمینه کمک نمود که این امر بر غنای خود مرکز هم می‌افزود.

وجود «مرکز منابع و اطلاع‌رسانی» کمک شایانِ توجّهی به تقویت بنیۀ علمیِ بخش کارشناسی و تحوّل در نگرش سازمان نمود. حضور این مرکز شرایط مساعدتری را برای تشکیل «اوّلین همایش علمیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان» فراهم آورد. 

 

· برگزاریِ «اوّلین همایش علمیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»

با تداوم همکاریِ کمیتۀ علمیِ دفتر و با تشکیل «مرکز منابع و اطلاع رسانی» فضای علمیِ مساعدتری در دفتر و در میان کارشناسان استانی ایجاد گردید.

تدوین راهبردها و شکل‌دهی به طرح‌های اجرایی، همگی با کمک همکاران دانشگاهی و هم‌گامیِ کارشناسانِ خوب دفتر و بخش اجرایی ممکن و میسّر شد. ورود دفتر به اجرای تحقیقات، افزایش تعداد پایان‌نامه‌های کاربردیِ مرتبط با نیازهایِ دفتر، ترغیب کارشناسانِ دفتر به ارزیابی از موقعیّت و اقدامات خود، مقدّمات برگزاریِ کارگاه‌‌ها و نشست‌های کاربردی در تهران و در استان‌ها را به‌وجود آورد. ثبت و انعکاس این دست‌آوردها و ترسیم مسیر اقدامات بعدی، برگزاری همایشی علمی در حوزۀ کودکان بی‌سرپرست را به‌عنوان یک نیاز و یک ضرورت مطرح نمود. 

با تقویت «کمیتۀ علمی» و جلب همکاریِ خوب دو دانشگاه علوم بهزیستی و شهید بهشتی و با تلاش پرشورِ کارشناسان دفتر، انجام همۀ مراحلِ تدارک همایش (تشکیل کمیتۀ اجرایی، فراخوان مقاله، ارزیابی و انتخاب مقالات دریافتی، تصمیم‌گیری رویِ موضوع «کارگروه‌ها»، تدوین برنامه، ... تبلیغات در دانشگاه‌ها و در بدنۀ کارشناسیِ سازمان بهزیستی و دیگر نهادهای مرتبط)، برگزاریِ این اوّلین همایش علمیِ حوزۀ مراقبت شبانه‌روزی در ایران ممکن گردید. این همایش در بهمن‌ماه 1379 برگزار و کتاب مجموعه مقالات آن امروزه از نادر منابع علمی در این حوزۀ مرتبط با حمایت و خدمات اجتماعی است. 

علاوه بر اساتید و دانشجویانِ دانشگاه‌های کشور، کارشناسان سازمان (از معاونت‌های مختلف و ازجمله معاونت پیشگیری و توان‌بخشی) و کارشناسان دیگر نهادهایِ علاقمند (همچون قوّۀ قضائیّه، هلال‌احمر، کمیتۀ امداد امام خمینی (ره)، بنیاد شهید و امور ایثارگران، کانون اصلاح و تربیت، نیروی انتظامی) نیز در این همایش شرکت داشتند. نمایندگانی از «فرزندان ترخیص شده» در همایش حضور یافتند و سخنرانی نمودند. دعوت از دیگر معاونت‌ها و دیگر نهادهایِ مرتبط و مؤثّر از دیگر ویژگی‌های این همایش بود.

از نقاط قوّت این همایش نگاه کاملاً کاربردیِ آن بود. برخلاف روند ابتذال در همایش‌هایی که تنها هدف و کارکرد آنها «خواندن مقاله» و «کسب امتیاز علمی» است، هدف و نحوۀ عملکرد همایش «مراقبت شبانه‌روزی از کودکان» افزایش توانایی، بینش و بنیۀ علمیِ کشور در یک حوزۀ کاملاً کاربردی بود. کارگروه‌ها، بخش بسیار ارزشمند همایش را تشکیل می‌دادند که برونداد آنها رشد آگاهی و کمک به برنامه‌ریزی‌ها در بخش کودکان بی‌سرپرست و حتّی دیگر حوزه‌هایِ رفاه کودکان و ازجمله توان‌بخشی بوده است.

تنوّع مقالات و نگاه بین‌رشته‌ای از دیگر ویژگی‌های برجستۀ این همایش بود. مباحث و مقالات طرح شده از مددکاری، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی تا بهداشت و سلامت، فرزندخواندگی، رشد زبان، حقوق و معماری و حتّی سینما (نگرش سینمای ایران به کودکانِ بی‌سرپرست) را دربر می‌گرفتند.

 

· طرح «ساماندهیِ کودکان خردسال مقیم زندان‌ها»

با پیشرفت طرح ساماندهی و ایجاد ظرفیّت خوب در بخش خانه‌های کودکان، سازمان از حضور تعدادقابل‌توجّهی از کودکان خردسال در زندان‌های کشور و در کنار مادران محکوم و زندانیِ خود مطّلع گردید که در وضعیّتی بسیار نامناسب و خطرناک در میان زندانیان زن زندگی می‌کردند. گزارشی هم دریافت شده‌بود که ادّعا می‌نمود که یکی از این کودکان با افتادن در دیگ غذا جان خود را از دست داده است! با کمک یکی از کارشناسان سازمان زندان‌ها جلسات هم آهنگی با مسئولین این سازمان برگزار نمودیم. سازمان زندان‌ها از آغوش بازِ بهزیستی و پذیرش مسئولیّت خود ابراز شعف نمود و برنامه‌ریزی جهت اقدام مناسب آغاز گردید و طی دستورالعملِ تدوین‌شده از بهزیستی، استان‌های درگیر با این مشکل خواسته‌ شد تا کمیتۀ مشترکی جهت اجرای مفاد توافق‌نامه با سازمان زندان‌ها تشکیل دهند و نتایج اقدام خود را به ستاد کشوری (دفتر امور شبه‌خانواده) گزارش نمایند. درمجموع، تصمیم بر این بود تا:

الف) کودکانِ بالای دوسال به خانه‌های کودکان سازمان بهزیستی در استان و شهر مربوطه منتقل شوند،

ب) برای کودکان زیر دوسال و با هدف پیشگیری از آسیب ناشی از قطع رابطه با مادر، مقرّر گردید تا با مشورت و مساعدت سازمان بهزیستی فضای کوچک و جداگانه از دیگر زندانیان برای زندانیانِ مادر پیش‌بینی شود تا بتوانند دوران محکومیّت خود را در کنار فرزند خود طی نمایند و حتی‌الامکان فرزندان آنها از آغوش محبّت‌آمیز و شیر مادر بهره‌مند گردند و پس از دوسالگی و در صورت پایان‌نیافتنِ دوران محکومیّت مادر، کودکان به خانه‌های کودکان سازمان بهزیستی منتقل شده و در فواصل زمانیِ نزدیک‌به‌هم با مادر ملاقات داشته باشند.

ج) با اجرای طرح زمینۀ پیشگیری از ورود کودکان همراه با مادر به «بند» فراهم گردید.

این طرح که با هزینۀ ناچیز و تدبیر کارشناسی و همکاریِ دو نهاد انجام پذیرفت علاوه بر نجات بسیاری از کودکان، زمینۀ عفو پیش‌از‌موعد بسیاری از مادران را نیز فراهم آورد.

برخی اقدامات غیرکارشناسی در راستای تشکیل مهدهای کودک در زندان‌های برخی استان‌ها (که موجب تداوم حضور درازمدّت کودکان در زندان می‌شد) اصلاح گردید و به افزایش آگاهی و حسّاسیّت درخصوص توجّه به کودکان و حقوق و مصالح آنان در سازمان زندان‌ها و قوّۀ قضائیّه کمک نمود.

 

· طرح ایجاد «خانه‌های تربیتیِ کودکان و نوجوانان»

پس از شکل‌گیریِ موفّق خانه‌های کودکان و نوجوانان در استان‌های مختلف کشور، مشکل مشّخصی در رابطه با پذیرش برخی کودکان بی‌سرپرست و یا دارای سرپرست‌های بدون صلاحیّت (معمولاً از خانواده‌های دچار معضل اعتیاد و یا دیگر آسیب‌های اجتماعی) مطرح گردید. این کودکان غالباً از کانال طرح «کودکان خیابانی» و یا دیگر مسیرها شناسایی می‌شدند. بازگشت آنها به خانواده یا میسّر نبود و یا به‌مصلحت کودک نبود و این درحالی بود که مراکز کودکان خیابانی برای اقامت کوتاه‌مدّت طرّاحی شده بودند. شرایط تربیتی و مشکلات فرهنگی و رفتاریِ این کودکان، ورود آنها به خانه‌های کودکان و نوجوانان را غیرممکن می‌نمود. کارشناسان و مربّیان این خانه‌ها توان تخصّصیِ کنترل، هدایت و تربیت این کودکان را نداشتند و از قرارگرفتن آنها در جمع دیگر کودکان بسیار نگران بودند (نگرانی که کاملاً به‌جا و منطقی بود). 

شرایطِ به‌وجود آمده ایجاب می‌کرد که مراکزی ویژه و با کادر تخصّصیِ باتجربه طرّاحی گردند. طبیعتاً این مراکز هم می‌باید الگوی غیرمؤسّسه‌ای، کوچک و شبیه به خانه و خانواده را دنبال نمایند و ترجیحاً سقف تعداد کودکان زیر 10 نفر باشد.

اجرایی شدن این طرح همراه با انجام آموزش‌های تخصّصیِ زیاد و اجرای دقیق دستورالعمل‌هایِ «کار تیمی» بار سنگینی را از دوش مدیریّت‌های استانی برداشت و باعث گردید که اصلاح رفتار و بازپروریِ این گروه از کودکان در محیطی انسانی و غیرمؤسّسه‌ای امکان‌پذیر گردد.

 

· طرح «پیشگیری از جدایی خواهران و برادران در مراقبت شبانه‌روزی»

ازجمله پدیده‌های بسیار نابهنجارِ زندگی مؤسّسه‌ای و بی‌سامانی‌های حاکم بر مراکز شبانه‌روزی، پدیدۀ «جداشدن خواهران و برادران» و قراردادن هریک از آنان در مراکز جداگانه (و گاهاً با فاصله‌های زیاد از یکدیگر) بود. این پدیده که به‌بهانۀ «رعایت ضوابط» و تفکیک جنسیّت و تفکیک سنیِ کودکان و نوجوانان شکل‌می‌گرفت (و نمونه‌های بسیار زیادی از آن در سراسرِ نظام نگهداریِ شبانه‌روزی قابل مشاهده بود) موجب آسیب‌های جدّی و بعضاً غیرقابل ترمیم بر فرزندان می‌گردید. کودکانی که در اثر بی‌سرپرستی و یا از‌هم‌گسیختگیِ خانواده، آسیب‌های عاطفی و روانیِ شدیدی را تحمّل نموده بودند، با ورود به نظام حمایتی مجبور به قطع آخرین پیوندهای عاطفی با عزیزان خود (خواهران و برادرانِ خود) می‌شدند. پیوندهایی که حفظ آنها کمک بزرگی به آنها در سلامت روانی و احساس هویّت و مقابله با مشکلات عدیدۀ پیشِ‌رویشان بود. برای نمونه، ما با خانواده‌ای روبرو شدیم که 4 خواهر و برادر عضو یک خانواده در 4 مرکز شبانه‌روزی در 4 ناحیۀ دور از یکدیگر در تهران زندگی می‌کردند. مادر که ازدواج مجدّد کرده بود و توان نگهداری آنها را نداشت موضوع را به دفتر اطلاع داد. این پدیده همچون دیگر مظاهرِ زندگیِ مؤسّسه‌ای هیچ سنخیّتی با اسلام، دستورات و سنّت‌ها و سبک زندگیِ اسلامی و حقوق کودکان و انسان‌ها در اسلام نداشت. این پدیده همچنین هیچ سنخیّتی با یافته‌های روان‌شناسی برای حفظ سلامت و صیانت از رشد سالم و همه‌جنبۀ کودکان از خود نشان نمی‌داد.

جریان مؤسّسه‌زدایی یعنی تلاش برای حفظ زندگیِ انسانی و روابط عاطفیِ طبیعی و رشد کودکان و نوجوانان در محیط خانوادۀ جایگزین و یا «شبیه به خانواده». برای تداوم سالم و پایدارِ جریانِ ساماندهی، دفتر امور شبه‌خانواده نمی‌‌توانست درخصوص این مسئلۀ مهم بی‌تفاوت بماند. لذا با مشورت کارشناسی و جمع‌آوریِ ایده‌های نو، مجموعه اقداماتی را جهت رویاروییِ کارآمد با مشکل درنظر گرفت و پس از تدوین دستورالعمل‌ها و آموزش کارشناسان برای اجرای آزمایشی و سپس اجرای دائمی به استان‌ها ابلاغ نمود. 

ویژگی‌های اصلیِ طرّاحیِ جدید برای کمک به حلِ مشکل جدایی خواهران و برادران به شرح زیر هستند:

- در هنگامِ پذیرش و درصورت وجود خطر جدایی خواهران و برادران، ضوابط مربوط به جدایی سنّی با ملاحظه و انعطاف لازم اجرایی شوند. این بدان معنی است که در خانه‌های کوچک‌سازی‌شدۀ کودکان و نوجوانان، با رعایت ضوابط اسلامی و اصل محرمیّت و با مراقبت از آسیب‌پذیر نبودنِ خواهر یا برادر کوچکتر، دو یا چند خواهر یا چند برادر بتوانند درکنار هم و ترجیحاً در یک اطاق مرکز درکنار هم زندگی و از یکدیگر حمایت نمایند،

- درصورت نبود چنین امکانی برای یک یا چند عضو یک خانواده تلاش شود تا (الف) خواهران و برادران در خانه‌های نزدیک به‌هم مستقر شوند و (ب) ارتباط منظم میان آنها تسهیل گردد و فرصت‌های زیادی برای باهم‌بودن داشته باشند. 

- برای خواهران و برادران که تعداد آنها سه‌نفر یا بیشتر باشد، خانه‌هایی با هویّت غیر‌مؤسّسه‌ای و شبیه به خانواده با حمایت خیّرین و با عنوان «خانه‌های مستقل خواهران و برادران» تاسیس شوند. این خانه‌ها می‌توانند کوچک و درحدّ یک آپارتمان باشند. این خانه‌ها دربرگیرندۀ یک گروه از خواهران و برادران و یک یا دو کادر تخصّصیِ ناظر و حامیِ زندگیِ آنها هستند. دیگر ضوابط مراقبت و ازجمله ضوابط کار تیمی و تدوین «برنامۀ مراقبت» می‌باید به‌نحو مطلوب و همچون دیگر کودکان برای آنها به‌اجرا درآید.

- درصورت بروز شرایط ترخیص و دستیابی به زندگیِ مستقل برای یکی از خواهران و برادران تلاش شود تا با حمایت و نظارت مناسب شرایط زندگیِ مستقل همۀ آنها درکنار هم فراهم آید.

با تمهیدات یادشده در بالا، مشکل جداشدن خواهران و برادران تا حدود زیادی حل شد. علاوه‌بر‌آن، اجرای طرح کمک زیادی به بخش مددکاری نمود و بازگشت فرزندان به خانواده و یا انتقال به زندگیِ مستقل را تسهیل نمود.

 

· طرح ایجاد «خانه‌های مستقل فرزندان»

چنانچه کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست به‌هر دلیلی (مشکلات واقعی و یا ضعف در کار مددکاری مرتبط با انتقال به خانواده و یا خانوادۀ جایگزین) تا سن 18 سالگی در خانه‌های کودکان و نوجوانان باقی بمانند، باید شرایط انتقال آنها به زندگیِ مستقل فراهم شود (دختران تا سنین بالاتر و تا زمان ازدواج و یا اطمینان  بیشتر از توانایی برای زندگیِ مستقل). از سال‌ها قبل بودجه‌هایی برای کمک به «ترخیص» و یا ازدواج فرزندان در بهزیستی وجود داشته ولی معمولاً این بودجه‌ها ناکافی می‌نموده و فرآیند ترخیص فرزندان با مشکلات جدّی روبرو بوده است. مشکلات روحی – روانی – شخصیّتیِ حاصل از شکست و بریدگی از زندگی خانوادگی از یک طرف و آسیب‌های ناشی از زندگیِ مؤسّسه‌ای در شبانه‌روزی‌ها از طرف دیگر زمینه‌های روانی – اجتماعیِ شکست در فرآیند زندگیِ مستقل را ایجاد می‌نموده. کاستی‌ها و بی‌برنامگی‌ها در فرآیندهای «ترخیص» منشأ شکست‌ها و ناکامی‌ها، ابتلا به آسیب‌های اجتماعی و تداوم وابستگیِ شدید به سازمان در گروه‌های زیادی از این فرزندان در استان‌های مختلف کشور بوده است. مطالعۀ این موارد و یافتن راهبردهایی جهت بهبود شرایط «ترخیص» و نتایج آن از وظایف دفتر امور شبه‌خانواده بود. شناساییِ برخی تجارب مثبت در داخل کشور و بررسی اسناد مرتبط با تجارب موفّقِ جهانی، توجّه به موارد زیر را مطرح نمودند:

- مقابله با زندگیِ مؤسّسه‌ای و بهبود سلامت روانی و مهارت‌های فردی و اجتماعیِ فرزندان از مسیر طرح ساماندهی و ارتقاء شرایط زندگیِ فرزندان در خانه‌های کودکان و نوجوانان از مقدّمات بهبود نتایج «ترخیص» به‌حساب می‌آید،

- مشاورۀ تحصیلیِ باکیفیّت و برنامه‌ریزی‌های درسی و مهارت‌آموزی‌های حرفه‌ای از سال‌ها قبل از فرارسیدنِ زمان انتقال به زندگیِ مستقل (تدوین و مرور مناسب «برنامۀ مراقبت» متناسب با نیازهای نوجوانان) اهمیّت زیادی دارد. اجرای ضوابط «کار تیمی» و مرور منظّم و کارآمدِ «برنامۀ مراقبت» نقش اساسی در موفّقیّت این فرآیند خواهد داشت.

- تنظیم شرایط خانه‌های نوجوانان در سال‌های نزدیک به زندگیِ مستقل به‌گونه‌ای که مسئولیّت‌های بیشتری را در امور زندگی و مدیریّت خانه برعهده داشته باشند ضروری است،

- ایجاد «خانه‌های مستقل فرزندان» که در آن گروه کوچکتری از جوانانِ نزدیک به سنِ «ترخیص» با نظارت یک مربّیِ مجرّب زندگی کنند از راهبردهای مفید خواهد بود. این جوانان عملاً همۀ امور خانه و زندگیِ خود را به‌دست داشته و در مشورت با مربّی مدیریّت می‌کنند. بدین ترتیب آنها خواهند توانست با کسب مهارت‌ها و تجارب لازم در محیطی سالم و با نظارت و حمایت و راهنماییِ کارشناسیِ مربّیِ «کارکشته» تدریجاً آمادگیِ عملیِ بیشتری را برای زندگیِ مستقل به‌دست آورند.

استقبال از ایجاد این خانه‌ها همزمان با دیگر اصلاحات انجام شده در طرح ساماندهی، همراه‌با اقدامات مرتبط با «طرح توانمندسازیِ فرزندان ترخیص‌شده»، روند تدریجیِ بهبود فرآیند «ترخیص» و کاهش چشمگیرِ شکست‌ها و وابستگی‌های ناسالم به تداوم حمایت‌های سازمان و تحقّق زندگیِ عزّتمند برای تعداد بیشتری از فرزندان را موجب گردید. 

 

· طرح «توانمندسازیِ فرزندانِ ترخیص‌شده»

آماده‌نبودنِ فرزندان برای انتقال به زندگیِ مستقل همراه‌با ضعف‌های ساختاری در حمایتِ هدفمند و مؤثّر از آنها، همواره چالش بزرگی را پیشِ روی سازمان و جوانان ترخیص‌شده قرار داده بود. با شکل‌گیریِ تدریجیِ «خانه‌های کودکان و نوجوانان» و فضای «غیرمؤسّسه‌ایِ» حاکم بر آنان و با بهبود فرآیندهای آماده‌سازی نوجوانان و تشکیل «خانه‌های مستقل فرزندان»، توانایی‌های روانی و مهارتیِ جوانانی که به سن «ترخیص» رسیده بودند افزایش تدریجی می‌یافت. امّا چالشِ موفّقیّت در انتقال به زندگیِ مستقل فقط با این مقدّمات و با افزایش بودجه‌های حمایتی قابل حل نبود. علاوه‌بر ضعف در عزّت نفس و در مهارت‌های اجتماعی و مقابله‌ای، فرزندانِ ترخیص‌شده از نداشتنِ حمایت «شبکۀ خانواده و بستگان» و نداشتن روابط اجتماعیِ مناسب و قوی رنج‌می‌بردند. بررسیِ تجارب مثبت داخلی و جهانی نشان داد که افزایشِ صِرف حمایت‌های مستقیم مددکاری و حتّی مالی چندان راهگشا نبوده است. موفّق‌ترینِ سیاست‌ها در یک کلام «فعّال‌سازی، افزایش مشارکت و حمایت از تشکل‌های فرزندان» بوده است. تشکل‌های فرزندان علاوه‌بر ارتقاء مهارت اجتماعی و عزّت نفسِ آنان برای تکیه بر نیرو و توانایی‌های خود، فراهم‌آورندۀ شبکه‌ای سالم و فعّال از دوستان با تجارب و جایگاه اجتماعی متنوع برای آنان می‌باشد. این تشکّل‌ها ظرفیّت زیادی در انتقال تجارب «میان فرزندان» و همگرایی در نوع مشکلات و راهبردهای حل آنها را ارائه می‌نمودند. این تشکّل‌ها می‌توانستند با ایفای نقشِ کانونی برای مشورت و راهنمایی و همچنین برای حمایت روانی و معنوی، اضطراب و درجۀ خطای فرزندان ترخیص‌شده را در رویارویی با مشکلات کاهش دهند.

پس از بررسیِ کارشناسی و در نشست‌های مشورتی با گروه‌هایی از نمایندگان فرزندان، رهبردهای حمایت سازمان از تشکل‌های متنوّع (تعاونی، سمن، شرکت تولیدی، ...) تدوین گردیدند. درپیِ آموزش کارشناسان استانی و پیگیریِ بودجه‌های حمایتی و در همکاریِ نزدیک با کارشناسان حقوقی در استان‌های کشور، زمینۀ شکل‌گیری و رشد تشکّل‌های فرزندان و اقدامات عملی در حمایت از  شروع زندگیِ مستقل و در سال‌های پس از آن تقویت گردید و به بازویی قوی برای توفیق بیشتر سازمان در حوزۀ ترخیص فرزندان تبدیل شد.

 

7) ویژگیِ مهمِ طرح‌های ذکرشده در بالا، پیوند عمیق و چندجانبه میان آنها است. همگیِ طرح‌ها درخدمت طرحِ محوریِ «ساماندهی» بوده‌اند و هریک درکمک طرح دیگر قرار داشته است. بدون کارعلمی (و ازجمله تدارک و برگزاریِ «همایش» و ایجاد مرکز «اطلاع رسانی») زمینه‌سازی و تداومِ ساماندهی ناممکن بوده است. بدون کاهش بدرفتاری، ارتقاء کیفیّت خدمات و آموزشِ نیروی انسانی بی‌معنی بوده و بدون کارتیمی اصلاح روش‌های مدیریّت و تضمین حقوق کودکان دست‌نیافتنی می‌بود. مشارکت کودکان، شامل‌سازیِ کودکان معلول و طرح «خانه‌های تربیتی» برای استقرار فضای انسانی و ارتقاء سلامت و رضامندیِ کودکان تحت مراقبت ضرورتی حیاتی تلقّی می‌شده است. ساماندهیِ کودکان مقیم زندان و خلع‌ید از شیرخوارگاه‌های هلال‌احمر ضرورتی اجتناب ناپذیر در راستای استقرار مدیریّت و سیاست‌گذاریِ واحد در سطح کشور و بخش تفکیک‌نا‌پذیر از «ساماندهی» شناخته می‌شده است.

8) از دیگر ویژگی‌های دوران 5 سالۀ «مدیریّت ساماندهی و تحوّل» در بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست ارتباط منظّم با دانشگاه و با مطالعات علمی و حتّی در مواردی ارتباط با حوزه بود. در این دوره ارتباط علمی - کاربردی با منابع بین‌المللی بسیار درخور توجّه بوده است. تماس با مؤسّسات علمی و نهادهای اجرایی و بازدید از مراکز شبانه‌روزی، دستیابی به دستورالعمل‌ها و استانداردهای کشورهای مختلف و ازجمله انگلستان و اسپانیا، بومی‌سازیِ طرح‌ها و استانداردها، بهره‌گیریِ مناسب از منابع علمی و اجراییِ «صندوق بین‌المللیِ کودکان» (یونیسف) به‌سفارش دفتر امور شبه‌خانواده (در طرح‌هایی همچون «مرکز منابع و اطلاع‌رسانی»، همایش علمی و «خط تلفن امداد») ازجملۀ این همکاری‌ها بودند. این همکاری‌ها از موضع استقلال و تحلیل از شرایط و نیازهای فنّی صورت می‌پذیرفت و این یونیسف بود که تلاش می‌کرد از برخی طرح‌های پیشنهادیِ ما حمایت کند (برخلاف برخی مقاطع که یونیسف طرح‌های خود را به سازمان دیکته کرده است). 

بهبود شرایط بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست موجب گردید تا الگوی اجراییِ ما مورد توجّه دیگر کشورهای منطقه قرار گیرد و کشورهایی همچون اردن و پاکستان اقدام به مشورت با ما نمایند. بازدید مسئولین کشور اردن از خانه‌های کودکان و نوجوانان در ایران و بازدید بنده از مراکز شبانه‌روزی در پایتخت اردن، دعوت از بنده جهت مشارکت کارشناسی در ساماندهیِ کودکان بی‌سرپرست در پاکستان (در پیِ زلزلۀ ویرانگر در شرق آن کشور)، شرکت در همایش حقوق کودکان در قاهره و بازدید از مراکز و طرح‌های مرتبط با «نهاد حقوق کودک» وابسته به دفتر ریاست جمهوریِ آفریقای جنوبی (طرّاحی و اجرایی شده توسط شخص نلسون ماندلا) از دیگر فعّالیّت‌های بین‌المللی در جهت بهبود خدمت‌رسانی به فرزندان بی‌سرپرست ایران اسلامی بود.

9) با گذشت قریب به 20 سال از طرح‌های «ساماندهیِ مراقبت شبانه‌روزی از کودکان»، بسیاری از دست‌آوردهایِ آن به‌طور ملموس همچنان پابرجا هستند. با توجّه به حدّت و عمق مشکلات بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست، طرح‌های ساماندهی نوعی «آغاز» برای شکل‌گیری و بهبود این بخش حیاتی از نظام خدمات اجتماعی به کودکان تلقّی می‌شد و انتظار می‌رفت تا در سال‌های پس از آن، تلاش برای بهبود هرچه بیشترِ شرایط تداوم یابد. انتظار می‌رفت تا استانداردهای مراقبت ارتقاء یابند و دربرنامه‌های پنج‌ساله سقف تعداد مجاز کودکان در خانه‌های کودکان و نوجوانان از 20 نفر به زیر 10 نفر برسد، ساختار کارشناسیِ نظارت بر خانه‌ها و بر مراقبت در خانواده جایگزین ارتقاء محسوس یابد، طرح‌های پیشگیری به‌گونه‌ای پیگیری شوند که از تعداد ورودیِ کودکان به نظام مراقبت کاسته شود و کارعلمی تقویت شود و توسعه بیشتر پیدا کند. 

در ابتدای دهۀ 1390 و به سفارش سازمان بهزیستی (ریاست جناب آقای دکتر اسفندیاری) طیِ دوسال تلاش جمعی و با همکاریِ دانشگاهیان و کارشناسان زبدۀ سازمان، «برنامۀ راهبردیِ مراقبت و پرورش کودکان بی‌سرپرست» با هدایت و مسئولیّت بنده تدوین گردید. این «برنامه» برخلاف «اسناد راهبردیِ» رایج و «مُدِ روز» در دهۀ 1380 و 1390 که بیشتر جنبۀ تزیینی و تبلیغی داشتند و در قفسه‌ها و سایت‌ها جاخوش کردند، سندی کاملاً کاربردی و معطوف به حلِ مشکلات بخش امور شبه‌خانواده بود. ویژگیِ برجستۀ آن تعیین شاخص‌های کمّی و کیفیِ مشخّص و قابلِ پایش بود و به‌سهم خود می‌توانست الگویی برای تهیّۀ «اسناد و برنامه‌های راهبردی» در نهادهایِ اجرایی و به‌ویژه در بخش رفاه و حمایت اجتماعی باشد. در این سند، راهبردهای علمی و قابل اجرا برای ترسیم آیندۀ بخش حمایت از کودکان بی‌سرپرست و رویاروییِ مؤثّر با چالش‌های اصلیِ این بخشِ حسّاس پیشنهاد شده بودند. توجّهِ ویژه به حرکت در جهت «برنامۀ جامع رفاه و حقوق کودکان»، توجّه مشخّص به تدوین برنامۀ اجرایی در «سه‌سطح پیشگیری»، تداوم و تعمیق  جریان «مؤسّسه‌زدایی»، سازماندهیِ جامع بخش مراقبت در خانوادۀ جایگزین با توجّه ویژه به کودکان زیر 3 سال، سازماندهیِ جامعِ نظارت بر خانه‌ها و بر مراقبت در خانواده، تدوین نقشۀ جامع کار فرهنگی – تربیتیِ مراقبت در خانه‌ها و در خانوادۀ جایگزین از مشخّصات این برنامۀ راهبردی بودند. متأسّفانه با تغییر مدیریّت‌ها و نقضِ‌عهد سازمان، بخش‌های عمده‌ای از سند پیشنهادی حذف شدند و الگوی ابتر و ضعیف‌شدۀ برنامۀ پیشنهادی در قفسه‌های ستاد کشوری و استان‌ها خاک می‌خورد. 

همانطور که پیش‌بینی می‌شد، نبود حضور فعّال و مستمر دانشگاه‌ها در حمایت علمی از نهادهای اجرایی، ضعف و جداییِ ساختارهای پیشگیری و نبود پیوند مناسب با طرح‌های حمایت از خانواده در نظام رفاه اجتماعیِ کشور، در دو دهۀ اخیر (1380 و 1390)، تعداد خانه‌های کودکان و تعداد تحت حمایت در خانواده چندین برابر شده و ساختار نظارت بر خانه‌ها و بر زندگیِ کودکان در خانوادۀ جایگزین رشد کمّی و کیفیِ مناسبی نداشته است. ضعف در نظارت خطر بزرگی برای آسیب به فرزندان در خانواده و در خانه‌ها تلقّی می‌شود. افزایش بی‌رویّۀ تعداد خانه‌ها و تعداد کودکان در برخی مراکز و استان‌ها غیراستاندارد بوده و خطر بازگشت فضاهای مؤسّسه‌ای و آسیب‌های ناشی از آن همواره وجود دارد. وضعیّت تکّه‌تکّۀ نظام رفاه اجتماعیِ کشور در قالب نهادها و سازمان‌های مختلف موجب خسران فراوان برای مردم و کشور است. انقلابی که آرمان عدالت اجتماعی را دنبال نموده نباید و نمی‌تواند با ضعفی جدّی در برنامه‌ریزی و مدیریّت این بخشِ راهبردی دست‌به‌گریبان باشد. فقدان نظام و برنامۀ جامع و یکپارچۀ رفاه و حمایت اجتماعی از بایسته‌های «گام دوّم انقلاب» است. نظام و برنامه‌ای با رویکرد جامع و تلفیقی، پیشگیرانه، جامعه‌محور، محلّه‌محور و خانواده‌محور که بتواند در کنار برنامه‌ریزی‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگیِ عدالت‌محورانه و اسلامی، شرایط اجتماعیِ شایستۀ آیندۀ نظام اسلامی را برای رشد و سلامت و صلابت جامعه فراهم آورد. درصورت ایجاد شرایط یادشده در بالا، بخش کودکان (آینده‌سازان جامعه) هم خواهد توانست با برنامۀ جامع، یکپارچه، مبتنی‌بر جامعه و مبتنی‌بر خانواده، برنامه‌ریزی و ساختار اجراییِ مناسب و مبتنی‌بر خانواده را سامان‌دهد و باپیشرفتِ همه‌جانبه در پیشگیری و اجرا، کاهش ورودی، کاهش تعداد مراکز نگهداری، کاهش میانگین مدّت اقامت در مراکز شبانه‌روزی، تقویت‌همه‌جانبۀ بخش مراقبت در خانواده و حذف کامل نگهداریِ شبانه‌روزی از کودکان زیر سه‌سال در مراکز، آینده‌ای پایدار و باعزّت را برای کشور در حمایت از کودکان بی‌سرپرست رقم‌بزند. انشاالله.

حمید سپهر

اسفند 1399