محمد در خردسالی مادرش را از دست داده بود و با پدر زندگی میکرد. پدر شخصیتی ملایم و مهربان داشت اما به اعتیاد روی آورده بود. محمد در 11 سالگی انگیزه تحصیلی پایینی داشت و دچار مشکلات یادگیری بود. مادربزرگ او را جهت حمایت درسی رایگان به کانون معرّفی کرده بود. با رویآوردن پدر به مواد مخدر صنعتی و شیشه رفتارهای خطرناک و غیرعادی در پدر رو به افزایش گذاشته بود. روزی پدر پس از مصرف مواد با تبر به دنبال او افتاده بود و محمد موفق شده بود فرار کند. با پیگیریهای کانون و بهزیستی سرپرستی او به مادر بزرگ (مادری) سپرده شد و تا با کمکهای مالی بهزیستی از او مراقبت کند. محمد وضعیّت بهتری پیدا کرد. پدرش را دوست داشت ودائم به او سرمیزد. با گزارش بدرفتاری آموزگار مدرسه با محمد، کانون پیگیر رفع این بدرفتاری شد. گزارش تلفنی و نهایتاً مکاتبۀ کتبی با آموزش و پرورش به توقف بدرفتاری و توبیخ و جابهجایی آموزگار منجر شد و وضعیّت درسی محمد بهبود یافت. با ترغیب و حمایت مالی کانون پدر در چند نوبت اقدام به ترک اعتیاد نمود تا بالاخره دیگر برگشت نکرد و امروز هم وضعیّت سلامت مطلوبی دارد. محمد در 19 سالگی ازدواج کرد و حالا صاحب یک فرزند دختر است. شغل او صافکاری است و خانهای را در بافت قدیمی شهر خریده و به تدریج تعمیر میکند. در ماههای اخیر کانون با خرید شیرخشک بهعنوان مکمّل تغذیه از فرزند محمد حمایت نموده است.