ریحانه 6 ساله بود که به کانون معرّفی گردید. او اوتیسم خفیف داشت ولی با حجم زیادی از دارو و تجارب تلخ مراجعات متعدد به پزشکان و درمانگران شرح حال غمانگیزی را پیش روی ما میگذاشت. عدم راهنمایی مناسب خانواده در نحوۀ رفتار با او موجب شده بود تا ریحانه علائم ناآرامی و بههمریختگی شدید رفتاری از خود بروز دهد. پدر که کارگر سادۀ کارخانۀ کاشیسازی بود به سختی از پس هزینههای درمان و توانبخشی او برمیآمد. با همکاری داوطلبانۀ روانشناسان و مشاورین دلسوز و آموزش خانواده، شرایط ریحانه تغییر چشمگیری پیدا کرد و مصرف اغلب داروهایش را کنار گذاشت. مادر سختکوش او با کسب امیدواری در بهبود وضعیّت ریحانه با پشتکار مثالزدنی با او کار میکرد. راهنماییهای کارشناسان و تعامل و تمرین کلامی مادر موجب تحول بزرگ در وضعیّت گفتاری و رشد زبان ریحانه گردید. پیشرفتهای او باعث شد که بتواند در مدرسه عادی پذیرفته شود. حمایت کانون از ریحانه و خانواده او ادامه یافت. کلاسهای آموزشی رایگان، برنامههای اوقات فراقت رایگان در تابستان و مشاوره مستمر با خانواده به ریحانه کمک کرد که تا پایۀ چهارم را در مدارس عادی تحصیل کند. ناتوانی نظام آموزشی در شاملسازی و حمایت مناسب از کودکان با نیازهای ویژه موجب شد تا ریحانه نتواند تحصیل رسمی را ادامه دهد. با راهنمایی کانون ریحانه سعی دارد تا با ورود به دورههای حرفهای و هنری، در جهت کسب مهارتهای لازم برای زندگی مولّد اجتماعی حرکت کند.