داستان امیرمحمد
امیرمحمد کلاس پنجم است. دو سال عقب است. خواندن او ضعیف است و معنیدار نیست و در سطح کلاس سوم.
سطح درک او از مفاهیم و مخصوصا مفاهیم ریاضی خیلی پایین است. مفهوم و نحوه استفاده از ضرب و حتی جمع را هم به خوبی نمیداند.
زیاد تنبیه بدنی شده. از طرف پدر و از طرف برادر بزرگتر که کلاس دهم است. پدر اوستابنا بوده و به خاطر تصادف موتور و آسیب به کمرش حالا کارگر پمپ بنزین است. خانواده مذهبی و معتقد هستند و مادر هم بسیار دلسوز و پیگیر است. پدر در کودکی به شدت تنبیه بدنی میشده و او هم پسرهایش را میزده و پسر بزرگتر هم امیرمحمد را میزده. دو برادر به کلاسهای سبک خشنی از بوکس میرفته اند.
امیرمحمد بسیار ناآرام است و در مدرسه زیاد درگیر میشود و دعوا میکند. خشم زیادی دارد.
با تذکر مرکز برای ضرورت قطع کامل تنبیه بدنی مادر به مدیر مدرسه پسر بزرگتر مراجعه کرد و آنها با او صحبت کردند که آمد و دست مادر را بوسید و قول داد که زدن امیرمحمد را تکرار نکند و امیرمحمد در جلسه بعد آرامتر شده. پدر هم در جلسه دوم حضور یافت و توجیه شد و قول داد با امیرمحمد بدرفتاری نکند.
مربی مرکز قرار شد با طرح توصیههای زیر شروع به کار کند:
۱) پیگیری تداوم حذف تنبیه بدنی.
۲) رفتن امیرمحمد به کلاس ورزش رزمی، زورخانه یا کشتی به جای بوکس.
۳) جلب حمایت کانون جهت هزینههای درمان و کلاس ورزش.
۴) کاهش شدید استفاده امیرمحمد از بازیهای خشن در گوشی تلفن همراه.
۵) شناسایی سطح درسی امیرمحمد و حرکت از سطح او در مرکز و تدوین برنامه هفتگی کار برای او بدون ورود فشار مضاعف.
۶) استفاده از کلاسهای کمک درسی رایگان در کانون.
۷) تنظیم برنامه روزانه جامع با مشارکت امیرمحمد و همکاری مادر.