داستان دانیال

دانیال، دانش‌آموز کلاس اولی است که اواسط سال تحصیلی به دلیل مشکل در خواندن و نوشتن به مرکز ارجاع داده شد. مادر و پدرش هر دو شاغل هستند. رابطه مادر با توجه به خستگی و مشغله زیاد با دانیال بسیار سرد است و وقت مشترک چندانی برای دانیال نمی‌گذارد. پدر دانیال مدت مدیدی است که دچار افسردگی مزمن است و رابطه او نیز با دانیال چندان مناسب نیست. او یک خواهر و برادر بزرگتر از خودش دارد که ۱۸ سال (خواهر و برادر دانیال دوقلو هستند و هر دو ۲۵ ساله هستند) با او اختلاف سنی دارند.  دانیال عموم وقتش را در خانه با گوشی سپری می‌کرد و تعاملش با اعضای خانواده بسیار کم است. خواهرش سر او داد می‌کشد و چنین به‌نظر می‌آید این کار او باعث به‌هم ریختگی بیشتر دانیال شده‌است. دانیال ترس شدیدی از خواهرش دارد. برادر دانیال هم تعاملی با او ندارد و مشغول کارش است. دانیال مشکل شب ادراری داشت و مادر از این مسئله بسیار گله‌مند بود. معلم دانیال، نیز با او رابطه گرمی ندارد. رویکرد آموزشی او در کلاس درس برای آموزش خواندن «جزئ به کل» است و تأکید زیادی روی یادگیری خواندن از طریق آموزش «حروف» دارد. دانیال در کلاس ناآرامی است و زیاد نمی‌تواند کلاس را همراهی کند. با سایر بچه‌ها درگیر می‌شد و... .
با مراجعه آن‌ها به مرکز، ابتدا روی رابطه گرم و صمیمی مادر و دانیال کار شد. در همان اوایل، با مادر در مورد جدی بودن اضطراب دانیال و ریشه آن، که رابطه گرم و صمیمی مادر بود، تذکر داده شد و سعی شد زمینه شکل‌گیری رابطه گرم و صمیمی فراهم شود. مادر دانیال، با استفاده از برنامه روزانه خودش را موظف کرد روزانه وقت بگذارد، با او بازی کند، برای او قصه بخواند، او را به پارک ببرد و... . کار با پدر دانیال چندان نتیجه‌بخش نبود. با تماس تلفنی با خواهر دانیال صحبت شد تا دانیال را نترساند و سرش داد نزند. خواهر دانیال، رابطه‌اش را با او اصلاح کرد و بهبود بخشید. با معلم دانیال نیز صحبت شد تا روی رابطه‌اش با دانیال کار کند‌. در کلاس به او توجه مثبت داشته باشد و تکالیف نوشتاری دانیال را کاهش دهند و در آموزش خواندن به دانیال، روی آموزش حروف تأکید نکنند. مادر نیز تلاش خود را به‌کار گرفت و چند دوست و همبازی برای دانیال پیدا کرد و دانیال روزانه ساعاتی را با آن‌ها سپری می‌کرد. ساعت استفاده از تلفن همراه نیز به‌طور قابل توجهی کاهش یافت. نکته جالب توجه این است که با شکل‌گیری رابطه گرم و صمیمی، اضطراب دانیال بسیار کاهش یافت و شب ادراری او نیز برطرف شد.
در نهایت، با تمرکز روی آموزش خواندن با رویکرد «کل به جز»، از مادر خواسته روزانه وقت بگذارد و برای دانیال کتاب داستان‌هایی با متن کم، نوشته درشت و تصاویر جذاب بخواند. او روزانه کتاب‌های مورد علاقه دانیال را که از کتابخانه امانت می‌گرفت، برایش می‌خواند. او آن‌ها را یادداشت می‌کرد و هر هفته به ما گزارش می‌داد. بعد از مدت دو ماه، سطح خواندن دانیال رشد چشمگیری پیدا کرد و اکنون او می‌تواند هم‌سطح با سایر همکلاسی هایش بخواند.


دکتر مجتبی خلیلی زارچی
از مشاورین مرکز طلوع امید